روستای بکاول



[
چله بزرگ ، چله کوچک ، چار چار ، سده ، اهمن وبهمن ،سیاه بهار وپیرزن .
با عرض سلام وادب واحترام خدمت همشهریان  , و هم ولایتیهای با صفا،
کلمات زیبا ودوست داشتنی بالا  کلماتی هستند که برای نسل قدیم بسیار آشنا وبا رگ وخون آن عزیزان عجین شده واما نسل جدید
زمستان به دو بخش  : چله بزرگ(چله کلان ) و چله کوچک (چله خرد ) تقسیم می شده است  ،
که چله بزرگ از ( اول دی ماه  تا دهم بهمن ماه) می باشد وچهل روز کامل  و چله کوچک از ( یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه  )  20روز کامل وبه همین دلیل چون 20روز کمتر است  چله کوچک نامیده شده است .
 غروب آخرین روز چله بزرگ جشن سده برگزار می شد،مردم دور هم جمع می شدند واز این جشن لذت می بردند ودر نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر سده به سده  پنجاه به نوروز آمدن چله کوچک را جشن می گرفتند،
این دوبرادر ( چله بزرگ وچله کوچک ) در هشت روز در کنار همدیگر هستند که آن 8 روز را ( چار چار) می نامند . به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک گفته می شود .
پس از چار چار نوبت به  اهمن وبهمن پسران پیرزن (ننه سرما ) می رسد   که خودی  نشان دهند 10 روز اول اسفند را اهمن و10روز دوم اسفند را بهمن می گویند واین 20روز ممکن است آنقدر بارندگی باشد که این دوبرادر به دوچله طعنه بزنند ، با توجه به شعری که قدیمی های نازنین می خواندند (اهمن وبهمن ،آرد کن صدمن ،روغن بیار ده من ،هیزم بکن خرمن عهده همه بامن )
تا اینجا 20روز از اسفند به نام اهمن  وبهمن نامگذاری شده اند ومی ماند 10 روز آخر اسفند ماه که 5روز اول سیاه بهار نام گرفته وشعری هم که قدیمی ها می خوانند (سیاه بهار شب ببار و روز بکار ) از این شعر هم مشخص می شود در این ایام شبها بارندگی فراوان بوده وروزها کشاورزان مشغول کشت وزراعت بوده اند ، 5روز آخر هم  پیرزن  نام گرفته است  که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی ،گاهی همراه با باد واکثر اوقات از آسمان تغرسه (تگرگ ) می بارد که قدیمی های دل پاک براین باور بودند  که گردنبند پیرزن  پاره شده ومهره های آن به زمین می ریزد.

البته به یاد دارم که مرحوم مادرم فاطمه قربانی که خداوند متعال رحمتش نماید و روحش را با حضرت فاطمه زهرا (س) محشور نماید

می گفت : بعد از اهمن وبهمن (حوت و پوت )که دو برادرن شروع می شه و برف فراوان همراه با سرما ی شدید به همراه دارند و این شعر را هم می خوانند ، حوت کنم پوت کنم ؛ از هر گله ی گوسفند صد تار نابود کنم

                                                               ( حسن نمازی بکاولی)


بازی محلی (لخشک به تغار چند)

بد نیست ابتدا معنی لخشک و تغار را بدانیم و بعد به شرح بازی بپردازیم.

لخشک : به زبان محلی بکاول و خراسان نوعی آش رشته است که با عدس و انواع سبزی و آش لخشک پهن به نام لخشک پخته می شود و چاشنی آن کشک و نعنا داغ است و گاه پیاز و یا سیر داغ هم به آن اضافه می کنند.

آش لخشک

آش لخشک

تغار : تَغار ظرف سفالی نسبتاً بزرگی  است که در آن مایعاتی مانند آب و ماست یا غلاتی مانند گندم و جو می ریزند. از آن برای سابیدن کشک نیز استفاده می کنند.و در داخل آن آش لخشک می ریزند و در کنار هم می خورند.


Image result for ‫تغار‬‎Image result for ‫تغار‬‎

 برخی تغار را واژه‌ای ترکی می‌دانند و برخی آن را ترکی برگرفته از مغولی و برخی واژه‌ای ترکی-مغولی دانسته‌اند که وارد فارسی نیز شده است که با واژه بکاول هم خوانی دارد.

شرح بازی :

هدف : افزایش قوه ی تفکر  ، شناسایی افراد روستا که هر خانواده چند عضو دارد.

این بازی بیشتر در اوقات فراغت مثلا وقتی در زمستان دور کرسی نشسته اند یا (د برپتو )جمع شده اند انجام می شود .

من یادمه که این بازی را بیشتر وقتی معلم دیر  به کلاس می آمد و یا در زمستان در زنگ ورزش یا شبها که هوا سرد بود در سر تنور که پاها را توی تنور می کردیم انجام می دادیم .

تعداد بازیکنها : ازشش  نفر به بالا

افراد به دو گروه مساوی تقسیم می شوند و به روشی که در بازیهای قبلی توضیح داده شد گروه بازنده را انتخاب می کنند.

گروه برنده از گروه بازنده می پرسند ( لخشک به تغار چند )

گروه بازنده می گویند با چند زن و با چند مرد .

برنده مثلا می گوید با سه زن و با چهار مرد

بازنده بایستی با هم شور کنند و خانواده ای را که در روستا بااین مشخصات وجود دارد پیداکنند و نامش را بگویند

اگر درست جواب دادند برنده هستند و جایشان عوض می شوند این دفعه انها از گروه دیگر می پرسند ( لخشک به تغار چند )این بازی همینطور ادامه پیدا می کند و بسیار شیرین است .

فکر می کنم این جمله (لخشک به تغار چند )چنین است که آش نذری پخته اند و می خواهند بین افراد روستا تقسیم کنند باید بدانند که برای هر خانواده چند ملاقه بریزند که این بازی در شناسایی خانواده ها کمک   می کند .      (حسن نمازی بکاولی)


بازی محلی کلاه بردنک               

اهداف بازی :

سرگرمی و نشاط ، افزایش سرعت ، عکس العمل ، هماهنگی عصبی و عضلانی ، افزایش قوه ی تفکر ، تحرک

تعداد بازیکنان : هشت نفر به بالا ( دو گروه مساوی )

محل بازی : فضای باز ، روی جمن یا علف

وسایل : هر فرد بایستی یک کلاه داشته باشد .

قانون بازی : ابتدا گروهها منطقه ای را به عنوان (مله ) که ممکن است یک درخت ، یک خانه یا یک سنگ شاخص باشد با فاصله چندین متری از محل (مله اولیه ) انتخاب می کنند >

شرح بازی: این بازی با گروه بندی آغاز می شود. تعداد نفرات هر گروه باید مساوی باشد، ابتدا دونفر از فرزترین و چالاکترین  افراد  را به عنوان(( اوستا )) انتخاب می کنند و هر دو گروه برابر هم قرار می گیرند و هر کسی یاری از دسته مقابل را برای خودش مشخص می کند ، پس از انتخاب یار دوتا اوستا  به وسیله ی یک سنگ که یک طرف آن را تر کرده اند گروه بازنده را انتخاب می کنند ، به این صورت که یکی از اوستاها از اوستای دیگر می پرسد تر را می خاهی  یا خشک را (ترر میی یا خوشکر)  و او می گوید مثلا خشکو و  سنگ را به هوا پرتاب می کنند اگر طرف خشک به سمت بالا باشد این گروه برنده است   و گرنه برعکس      (همان شیر یاخط)

حالا گروه بازنده (گروه اول ) روی زمین به صورت دایره می نشینند و پاهای خود را به سمت مرکز دایره دراز می کنند و دستهای یکدیگر را می گیرند ،   هر کدام از بازیکنان حتما بایستی یک کلاه بر سر داشته باشد ،

اوستا ی گروهی که روی زمین نشسته اند وظیفه اش این است که از کلاههایی که بر سر افراد گروهش هست مواظبت کندو مرتب در حالیکه حتما بایستی دست راستش روی سر افراد باشد به دور گروه بچرخد و مانع این شود که افراد گروه دیگر کلاهها را از سر آنها بر دارند و در این حال می تواند با پای راستش نیز به افراد گروه دیگر بزند و در صورت اصابت پایش به یکی از آنها این گروه برنده شده و جایشان  با گروه دیگر  عوض می شود .

 اوستا و افراد گروه دیگر( گروه دوم )  با تحرک و بالا و پایین پریدن و شادی کردن بایستی در حالیکه به دور گروه  نشسته می چرخند سعی کنند کلاه یکی از آنها را از سرش بردارد بدون اینکه پای اوستای گروه نشسته  به آنها بخورد .

حالا اگر یکی از افراد موفق شد کلاهی را از سر افراد نشسته  بر دارد بایستی باتمام قوا بدود و خود را به منطقه ای که قبلا به عنوان (ملّه ) یا مرز اتنخاب کرده اند برساند و گروه نشسته نیز اورا تعقیب می کنند تا کلاه را از او بگیرند و اگر موفق شدند کلاه را بگیرند آنها نیز باید بر عکس کلاه را به( مله ی اولیه ) محلی که در آنجا نشسته بودند برگردانند

که در این حال ممکن است چندین بار کلاه بین افراد دوگروه رد و بدل شود و گاها بعضی اوقات ممکن است کلاه بخت بر گشته پاره شود. و به دعوا و جنگ و جدل کشیده شود ؛ در واقع نوعی زور آزمایی بین افراد د و گروه نیز می باشد.

حال اگر  گروه دوم  موفق شد کلاه را به مله ی تعیین شده برساند به عنوان برنده انتخاب می شود و هر دستوری که به گروه بازنده بدهند باید اجرا نمایند. که معمولا بازنده ها باید برنده ها را بر کول خود سوار نمایند و تامله ی اولیه برسانند

جالب است که در بین راه اگر گروهها به فردی برخورد کنند از او می پرسند ((سواره سواره یا پیاده سواره )) اگر او بگوید سواره سواره به راه خود ادامه می دهند ولی اگر بگوید پیاده سواره دو گروه جای خود را عوض می کنند . البته این در صورتی است که ابتدا این قرار را با هم گذاشته باشند .

ممکن است این بازی چندین ساعت طول بکشد که بسیار جالب و هیجان انگیز است و عده ای تماشاگر هم دارد .

گذشته ها این بازی را در تعطیلات عید که مردم سرحال و بیکار بودند انجام می دادند ولی حالا کم کم دارد به فراموشی سپرده می شود .          ( حسن نمازی بکاولی )


بازیهای محلی روستای بکاول

بازیهای محلی که تقریبا  در اکثر روستاها از رونق افتاده و  کوچکترها و بزرگترها این روزها حال و هوا ، نشاط ، شادیها و خوشی های گذشته را ندارند که این بازیهای فرح انگیز را اجرا کنند و کم کم دارد به دست فراموشی سپرده می  شود  و ممکن است موجب شود که  هیچ یاد و نشانی از آداب و رسوم گذشتگان ، نیاکان ،  پدران و مادران در روستاها نباشداز یاد رفتن همین بازی های محلی و سنتی روستاها می باشد .

 سپرده اند و به جز اندکی از مردان و ن میانسال که با خاطرات گذشته زندگی می کنند و هنوز این بازیها را به یاد دارند بقیه این بازیها را به خاطر ندارند .

اغراق نیست چون از چند نفر از جوانها پرسیده ام ولی حتی نام این بازیها را بلد نبودند .

برخود لازم دانستم حالا که فضای کشور عزیزمان طوری است که مدتی است مسئولین به بازیهای بومی و محلی اهمییت می دهند و می خواهند آنها را زنده کنند ، من نیز گامی هرچند کوچک در این رابطه بر داشته باشم .

یادش به خیر وقتی کلاس چهارم و پنجم بودم بعد از ظهرها که از مدرسه بر میگشتیم تا پاسی از شب با محمد امیری ، مرحوم کریم قربانی ، محمد قربانی ، محمد محمدزاده ، تیمور خاموشی ، رضا خندان ،مجتبی صادقی ، حیدر حیدری ، محمود ساده ؛ محمد خان افتاده  و .که تقریبا هم کلاس بودیم تا پاسی از شب انواع این بازیها را انجام می دادیم و خوش و سرحال بودیم و هیچ غم و غصه ای نداشتیم یادمه من از مرحوم پدرم بسیار می ترسیدم و  در خانه ما رسم بر این بود خورشید که غروب می کرد حتما باید به خانه می رفتم ولی این بازیها آنقدر لذت بخش بود که دلم نمی خواست  و گاهی به قدری سرگرم بازی بودیم که گذشت زمان را فراموش می کردم و بعدا با هزار ترس و لرز یواشکی می رفتم پشت در خانه می ایستادم تا یکی از اعضای خانه به بیرون بیاید و از او می پرسیدم بابا هست ، خوشحال است، چه کار می کند و بعد از مدتی همراه او یواشکی به خانه می رفتم ، که اکثر وقتها مرحوم مادرم می آمد و مرا نجات می داد.

البته هیچ وقت یادم نیست که به خاطر این دیر رفتنها کتک خورده باشم ولی آنقدر به پدر  و مادر و بزرگترهااحترام می گذاشتیم که از آنها حساب می بردیم و در عالم بچگی  می ترسیدیم (خداوند همه ی رفنه گان را بیامرزد )

از جمله ی این بازیها که من یادمه می توان :

کلاه بّردَنَک ، لینگ کشوک ، اَسته سه پَیه ، یک دیمَری ، گوی بَزی ،لَخشَک به تُغارِ چند ، استغو مَهتّوَک،

دّرنه دِخط ، جوز بَزی (که خود شامل مته مته ، آرا آرا ، جوز گلگلک) می باشد

که هریک از این بازیها را به موقع شرح خواهم داد.                   (حسن نمازی)


. پارک ملی گلسیر – آمریکا (Glacier national park)

پارک گلسیر، یکی از 10 پارک ملی برتر کشور آمریکا است که هرساله 2.3 میلیون بازدیدکننده دارد و این رقم ممکن افزایش یابد زیرا یخچال‌های طبیعی این منطقه در حال نابودی است.
این پارک ملی زمانی خانه‌ی بیش از 150 یخچال طبیعی بوده است اما امروزه به دلیل تغییرات آب‌وهوایی این رقم به 25 عدد رسیده است و حتی تعدادی از دانشمندان پیش‌بینی کرده‌اند که تمامی یخچال‌های طبیعی این منطقه تا سال 2030 به‌طور کامل نابود می‌شوند.
1

2. صخره‌های مرجانی –استرالیا (The great barrier reef)

تنها موجودات زنده‌ای که حتی از فضای بیرون جو کره‌ی زمین نیز قابل‌مشاهده‌اند، این صخره‌های مرجانی‌ بزرگ هستند. این صخره‌ها در قسمت شرقی سواحل استرالیا قرارگرفته‌اند و سطحی به مساحت 133000 مترمربع را پوشش می‌دهند؛ اما امروزه عواملی مثل آلودگی آب‌ها، بالا رفتن دمای آب اقیانوس‌، صید بی‌رویه و غیرقانونی، شرایط زیست‌محیطی این منطقه را تهدید می‌کنند.
بر اساس برخی پیش‌بینی‌ها تا 20 سال آینده این صخره‌های مرجانی با تغییرات جبران‌ناپذیری مواجه می‌شوند. اگر تصمیم دارید از این منطقه دیدن کنید، مواظب باشید که با مرجان‌ها تماس نداشته باشید زیرا بسیار آسیب‌پذیر هستند.

2

3. جزایر مالدیو (The Maldives)

این جزیره‌ی استوایی زیبا به دلیل داشتن ساحلی استثنایی برای غواصی در سطح جهان معروف است؛ اما بسیاری از مسافران که عاشق این جزیره هستند و همین‌طور ساکنین این منطقه که جزیره را خانه‌ی خود می‌دانند ممکن است مجبور به نقل‌مکان شوند زیرا مالدیو کم ارتفاع‌ترین کشور جهان است که 80 درصد زمین‌هایش در ارتفاع 3.3 فوتی از سطح دریا قرار دارند و تا کمتر از 100 سال آینده خطر فرورفتن در آب این جزیره را تهدید می‌کند.

3

4. ماداگاسکار-آفریقا (Madagascar)

ماداگاسکار یکی از زیباترین نقاط جهان است. این کشور جزیره‌ای تنوع جانوری فوق‌العاده‌ای دارد و گونه‌های جانوری و گیاهی این منطقه در هیچ کجای جهان یافت نمی‌شود، به همین دلیل هم محافظت از آن در برابر عواملی چون جنگل‌زدایی، آتش‌سوزی و شکار بی‌رویه اهمیت بیشتری پیدا می‌کند و اگر این عوامل مخرب ادامه پیدا کند این گونه‌های زیستی در معرض نابودی قرار می‌گیرند.

4

5. ونیز (Venice)

ونیز شهر کانال‌ها، قایق‌ها و پل‌ها، به خاطر راه‌آبی‌اش معروف است؛ اما ممکن است همین راه‌آبی این شهر زیبای تاریخی را از بین ببرد. حتی طبق برخی پیش‌بینی‌ها سرعت غرق شدن این شهر رو به افزایش است؛ پس اگر قصد مسافرت به این شهر رمانتیک را دارید عجله کنید!

5

6. تاج‌محل –هند (Taj Mahal)

این بنای تاریخی و زیبا با قدمتی بیش از 350 سال، امروزه به دلیل آلودگی‌های ناشی از رشد جمعیت و صنعت در معرض تخریب قرار گرفته است. برای حفظ تاج‌محل تلاش‌های بسیاری صورت گرفته است که بیشتر آن‌ها با شکست مواجه شده است. اگر مسافرت به هند را در برنامه‌های خود دارید خوب است قبل از تخریب تاج‌محل به هند سفر کنید.
6

7. قطب جنوب (Anarctica)

تغییرات آب‌وهوایی مدتی است که تأثیرات منفی‌ای بر این قاره‌ی تماماً پوشیده از ورقه‌های یخی گذاشته است، به‌طوری‌که با سرعتی بیش از سایر نقاط زمین در حال گرم شدن است. حتی اگر قطب جنوب در آینده‌ای نزدیک از بین نرود، تغییرات مضری در حال وقوع هستند که بر مقررات گردشگری تأثیر خواهند گذاشت.


7

8. دریای مرده –اردن (The Deadsea)

دریای مرده که به خاطر شوری آب و شناور ماندن شناگران روی سطحش معروف است، امروزه در حال خشک شدن است.
هرساله حدود 90 سانتی‌متر از عمق این دریای نمکی کم می‌شود زیرا کشورهایی که در مجاورت آن قرار دارند از رودخانه‌ی بحرین که تنها منبع آب این دریا است بیش‌ازحد استفاده می‌کنند و در حال حاضر هیچ راه‌حل قابل‌دسترسی برای آن وجود ندارد.
8Image result for ‫دریای مرده‬‎
Image result for ‫دریای مرده‬‎
Related image

9. رشته‌کوه‌های آلپ (The Alp)

رشته‌کوه‌های آلپ میان علاقه‌مندان به کوهنوردی و ورزش‌های زمستانی محبوبیت زیادی دارد اما امروزه به دلیل تغییرات آب‌وهوایی یخچال‌های طبیعی این منطقه در حال ذوب شدن هستند و دمای آن رو به افزایش است.
این مشکلات محیطی که به سطح هشدار رسیده قطعاً خبر بدی برای اسکی‌بازان است پس اگر قصد سفر و اسکی سواری دارید زودتر از این منطقه دیدن کنید.

9

10. سیشل -اقیانوس هند (Seychelles)

یکی دیگر از جزایری که مثل جزایر مالدیو با خطر فرورفتگی در آب مواجه است، سیشل در اقیانوس هند است. فرسایش ساحل، از بین رفتن مرجان‌ها و درنهایت فرورفتن در آب ازجمله مهم‌ترین خطراتی است که این منطقه را تهدید می‌کند به‌طوری‌که طبق برخی پیش‌بینی‌ها این جزیره بین 50 تا 100 سال دیگر به‌طور کامل به زیر آب می‌رود.

10

بسم الله الرحمن الرحیم

سالروز ولادت امام رضا (ع)

سلام بر تو اى امام هشتم، اى فرزند پیامبر و على، اى پاره تن فاطمه اى جگر گوشه حضرت موسى بن جعفر، و اى امامى که هر لحظه دل هاى ما به شوق دیدار حرم مطهّرت مى تپد، سلام بر تو اى على بن موسى الرضا، و سلام بر پدارن بزرگوارت و فرزندان پاک و معصومت.
فرارسیدن یازدهم ذى القعده سالروز ولادت هشتمین امام معصوم، خورشید فروزان خراسان، مایه برکت و افتخار کشور ایران، محبوب دلهاى شیعیان، حضرت ابى الحسن على بن موسى الرضا علیه السلام را به همه مسلمانان جهان بالأخصّ شیعیان  و بکاولیهای خوب تبریک مى گوییم. و ذیلا خلاصه اى در شرح زندگی آت حضرت می آوریم.

ولادت:

حضرت امام رضا علیه السلام یازدهم ذى القعده در سال 148 هجرى در مدینه طیّبه به دنیا آمد، پدر بزرگوار آن حضرت امام هفتم موسى بن جعفر علیه السلام بود و مادر آن حضرت خانمى بود به نام امّ البنین یا تکتم یا نجمه که هر سه اسم در تاریخ آمده است.
این بانوى بزرگوار زنى با فضیلت بود که خدا او را شایسته همسرى حضرت امام موسى بن جعفر علیه السلام و مادرى امام رضا علیه السلام قرار داده بود.
مرحوم علاّمه مجلسى رحمه الله در جلد 49/7 بحار الانوار نقل مى کند که نجمه مادر حضرت رضا علیه السلام کنیزى بود که حمیده مادر حضرت موسى بن جعفر علیه السلام او را خرید، حمیده مى گوید: حضرت رسول الله (صلى الله علیه وآله) را در خواب دیدم که به من فرمود: اى حمیده، این نجمه براى فرزند تو موسى است، که به زودى بهترین اهل زمین از او به دنیا خواهد آمد، پس من نجمه را به موسى بن جعفر بخشیدم، وقتى که رضا به دنیا آمد نجمه را طاهره نام نهاد، و این خانم بزرگوار اسامى مختلفى داشت که از آنهاست: نجمه، سکن، سمان و تکتم.
مرحوم مجلسى نقل مى کند که حضرت رضا علیه السلام در دوران شیرخوارگى کودکى درشت بود، و از این جهت زیاد شیر مى خورد، حضرت نجمه گفت: براى شیر دادن به این بچه مرضعه اى بگیرید تا به من کمک کند، از او پرسیدند: آیا شیر تو کم شده؟ گفت: نه لکن من ذکر و نماز و تسبیحى داشتم که از زمان تولّد این کودک کمتر مى توانم به آنها برسم.
مرحوم مجلسى در مجلّد 49/9 بحار الانوار نقل مى کند از خانمى که مى گوید: شنیدم از نجمه که مى فرمود: وقتى به فرزندم على باردار شدم سنگینى حمل را احساس نمى کردم، و وقتى در خواب بودم از داخل شکم خود صداى تسبیح و تهلیل و تمجید خداوند را مى شنیدم، و این باعث خوف و هراس من شده بود، وقتى که بیدار مى شدم صدایى نمى شنیدم، زمانى که رضا به دنیا آمد دست خود را بر زمین گذاشت و سر به اسمان بلند کرد، و لبهاى مبارک خود را حرکت مى داد، گویا حرف مى زد، در این هنگام پدر او موسى بن جعفر (علیه السلام) بر من وارد شد و فرمود: مبارک باد بر تو اى نجمه لطف و کرامت پروردگارت، و سپس فرزندم على را در پارچه اى سفید پوشاند و در گوش راست او اذان، و در گوش چپ او اقامه گفت، پس از آن آب فرات خواست و کام او را با آب فرات باز کرد و بعد او را به من برگرداند و فرمود: او را بگیر که او بقّیة الله در زمین خدا است.
شکلک های محدثه

اسامى و القاب

نام آن حضرت على» بود که این نام در میان دودمان رسول خدا محبوب ترین نام بود، و نشانه آن نامیدن حضرت امام حسین علیه السلام چند تن از فرزندان خویش را به این نام است.
کنیه آن حضرت أبوالحسن، و أبوعلى بود.
بعض القاب آن بزرگوار عبارت است از: سراج الله، نور الهدى، قرّة عین المؤمنین، رضا، رضىّ، فاضل، صابر، وفىّ، صدیق. که معانى این القاب عبارت است از: چراغ پروردگار، نور هدایت و راهنمایى، نور چشم مؤمنان، راضى به رضاى خداوند، بخشنده، بردبار، با وفا، دوست. و همچنین پیامبر خدا(ص) او را عالِم آل محمّد(ص) نامید.

فضائل و مناقب امام رضا(علیه السلام)

الف: محروم مجلسى از کتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام) نوشته مرحوم صدوق نقل مى کند که: حضرت رضا علیه السلام همیشه تابستان ها بر روى حصیر مى نشست، و زمستان بر روى پلاس گلیم» و لباس تن آن حضرت لباس درشت و نا مرغوب بود، مگر زمانى که با مردم ملاقات داشت که در آن هنگام با لباس مرغوب نزد آنان مى آمد. (بحار الانوار 49 / 89)
ب: و هم ایشان نقل مى کند از شخصى به نام ابراهیم بن عبّاس که مى گوید: هرگز ندیدم از امام رضا علیه السلام چیزى را بپرسند که آن حضرت نداند، و عالم تر از او نسبت به زمان خودش ندیدم، و مأمون همواره آن حضرت را با سؤال هاى مختلف امتحان مى کرد و آن بزرگوار جواب مى فرمود، در عین اینکه جوابهاى آن حضرت برگرفته از قرآن بود، قرآن را در هر سه روز یک بار ختم مى کرد، و مى فرمود: اگر بخواهم کمتر از سه روز یک ختم قرآن بخوانم مى توانم. لکن به هیچ آیه اى مرور نمى کنم مگر آنکه در آن فکر مى کنم و اینکه چه وقت و درباره چه چیز نازل شده است. لذا قرآن را در سه روز ختم مى کنم. (بحار الانوار 49 / 90)
و در همین کتاب از شخص فوق الذکر نقل فرموده که: هرگز ندیدم حضرت رضا علیه السلام کسى را با سخن خویش بیازارد و ندیدم هرگز سخن کسى را قطع کند، ومى گذاشت تا حرف او تمام شود، هرگز حاجت کسى را در صورتى که قدرت برآوردن آن را داشت رد نمى کرد، هرگز نزد کسى پاى خود را دراز نمى کرد، و تکیه هم نمى زد، و هرگز ندیدم سخن درشتى به خادمان خود بگوید، هرگز ندیدم که آب دهان بر زمین بیاندازد. و همین طور ندیدم که با صداى قهقهه بخندد بلکه تبسم مى کرد.
زمانى که به اندرون خانه مى رفت و سفره مى انداختند تمام خدمتگزاران حتى دربان را بر آن مى نشانید. آن حضرت شبها را بیشتر بیدار بود و کمتر مى خوابید. بیشتر شبها را تا صبح بیدار بود، روزه بسیار مى گرفت، هرگز سه روز روزه در ماه از آن حضرت ترک نمى شد، آن حضرت در پنهانى نیکى و تصدق بر فقرا بسیار داشت، و بیشتر آن در شبهاى تاریک بود، بنابر این هر کس ادّعا کند که مانند او را در فضل دیده است او را راستگو مپندارید.
ج، و مرحوم کلینى در کافى 4 / 23 نقل مى کند که شخصى از اهل بلخ که در سفر حضرت رضا (علیه السلام) از مدینه به خراسان همراه آن بزرگوار بوده مى گوید: روزى در بین راه سفره غذا گستردند، آن بزرگوار تمام خادمان و غلامان از سفید و سیاه را بر سر سفره جمع کرد، من گفتم: فداى شما شوم، بهتر بود که براى اینان سفره اى جداگانه مى انداختند! آن حضرت فرمود: تند مرو، همانا خداى ما یکى است، مادر و پدر همه یکى است، و پاداش به اعمال است.
د: و نیز مرحوم کلینى در کافى 6 / 283 نقل فرموده است از شخصى که: شبى فردى بر آن حضرت میهمان شد، آن بزرگوار و میهمان نشسته بودند و صحبت مى کردند، در این حال چراغ خراب شد، آن شخص خواست چراغ را اصلاح کند، آن بزرگوار نگذاشتند و خود اقدام به اصلاح چراغ فرمودند و گفتند: ما خانواده اى هستیم که مهمان را به کار نمى گیریم.

ولایت عهدى امام رضا (علیه السلام)

پس از آنکه حضرت موسى بن جعفر علیه السلام به وسیله هارون الرشید لعنة الله علیه به شهادت رسید، حضرت امام رضا علیه السلام به امامت رسیدند، مقدارى از دوران امامت آن بزرگوار در خلافت هارون، و مقدارى در حدود چهارسال در خلافت امین، و مدّت بیست سال در زمان خلافت مأمون بود.
در زمان هارون و بلا فاصله پس از شهادت حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) بعض افراد به هارون توصیه مى کردند که حضرت را به شهادت برساند، مرحوم مجلسى نقل مى کند که شخصى از بنى العباس به نام عیسى بن جعفر به هارون گفت: سوگندى را که درباره آل ابى طالب یادکردى به یادآور که گفتى: اگر کسى بعد از موسى بن جعفر ادعاى امامت کند گردن او را مى زنم، و الآن على بن موسى ادعاى امامت دارد و مردم نیز همان اعتقادى که به پدر او داشتند به او هم دارند، هارون الرشید نگاهى غضب آلود به او کرد و گفت: واى بر تو آیا مى خواهى من همه آل ابى طالب را بکشم؟ راوى خبر که این قضیه را خود دیده بود مى گوید: به آن حضرت داستان را گفتم، آن حضرت فرمود: قسم به خداى که آنها چنین قدرتى ندارند و هیچ کارى نمى توانند بکنند.
دوستتان آن حضرت هم از همان ابتدا بر جان آن بزرگوار مى ترسیدند، لکن آن حضرت مى فرمود: اینان نمى توانند کارى انجام دهند.
تا آنکه در زمان خلافت مأمون قضیه ولایت عهدى پیش آمد، و علّت عمده آن ترس مأمون از نفوذ معنوى حضرت امام رضا علیه السلام در میان مردم بود، و شاید همانطور که از بعض تواریخ نیز مهشود است مأمون نسبت به مقام واقعى امام رضا علیه السلام واقف بود و از این جهت در ابتدا میل آن را نداشت که آسیبى به آن بزرگوار برساند، لکن بعد از آنکه دید حتّى با ولایت عهدى آن حضرت نیز گرایش مردم به آل پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) کم نشد، و همینطور نفرت آنان از خاندان بنى العباس بیشتر مى شد دیگر تحمّل نکرد و آن حضرت را به شهادت رسانید.
بنابر این آن حضرت را از مدینه به خراسان آورد و آن بزرگوار نیز مى دانست که این سفرى است که برگشتى در آن نیست، لذا به اهل بیت خود امر فرمود که بر او نوحه کنند.
راهى که مأمون براى حرکت آن حضرت انتخاب کرده بود راهى بود که امام رضا علیه السلام بر خورد کمترى با شیعیان و شهرهایى که عاشقان اهل بیت پیامبر در آنها ست دارند داشته باشد، امّا در عین حال آنچه از این سفر تاریخى باقى ماند جلوه هاى عشق مردم به خاندان پیامبر بود که از طرفى ارادت مردم را به حق و حقیقت آشکار مى کرد، و از طرف دیگر زنگ خطرى براى عباسیان و در رأس نان مأمون بود که براى مردم فریبى و مهار کردن حرکت هاى شیعى مى خواست با ولایتعهدى حضرت رضا (علیه السلام) علویان و در کلّ شیعیان را خلع سلاح کند.
نمونه بارز این ارادت و عشق و علاقه در نیشابور تجلّى کرد که مورّخان نوشته اند عدّه بیشمارى براى نوشتن حدیث از آن حضرت خواستند که حدیثى بفرمایند، و آن بزرگوار حدیث سلسلة الذهب را که مضمون آن توحید یعنى دعوت تمامى انبیاء از آدم تا خاتم است فرمودند، و سپس آن را ختم به ولایت و امامت کردند. با لفظ وأنا من شروطها» و ترجمه این حدیث شریف چنین است که حضرت رضا علیه از پدرش از پدرانش تا رسول خدا و رسول خدا از ملائکه مقرّب پروردگار و آنها از خداوند نقل مى کنند که خداوند فرمود: کلمه لا اله الله قلعه من است و هر کس وارد قلعه من شود از عذاب من در امان خواهد بود. که مراد از این حدیث اقرار و ایمان و اعتراف به توحید و یگانگى خداوند است. سپس مقدارى که کجاوه آن حضرت حرکت کرد دوباره فرمودند: البته شرط دارد، و من از شروط آن هستم، که مراد امامت است.
به هر حال قصد مأمون هر چه بود ولایتعهدى خلافت را بر امام علیه السلام تحمیل کرد، و آن بزرگوار بدون آنکه مایل باشند از روى اجبار پذیرفتند.
در اینجا براى آنکه از خود چیزى نگوییم و با استدلال به روایات مطلب را روشن نماییم به ترجمه یک حدیث که مرحوم مجلسى(رحمه الله) از کتاب عیون اخبار الرضا نوشته مرحوم صدوق آن را نقل کرده است اکتفا مى کنیم:
مرحوم علاّمه مجلسى در جلد 49، صفحه 128، حدیث شماره 3، نقل مى کند از ابى الصلت هروى که گفت: مأمون به امام رضا علیه السلام گفت: اى فرزند پیامبر من فضل و علم و زهد و پرهیزکارى و عبادت تو را مى شناسم، و شما را احقّ به خلافت از خود مى دانم.
حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: من به بندگى خداوند افتخار مى کنم، و به وسیله زهد در دنیا امیدوارم از شرّ دنیا در امان بمانم و با پرهیز از محرّمات امید رسیدن به غنیمت هاى الهى را دارم، و با تواضع در دنیا امید دارم که نزد خدا بلند مرتبه باشم.
مأمون گفت: من اینطور صلاح دیدم که خود را از خلافت عزل کنم، و با شما به عنوان خلیفه بیعت کنم. حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: اگر این خلافت از آن توست و خداوند آن را براى تو قراداده است، جائز نیست که لباسى را که خداوند بر تو پوشانیده از تن بیرون کنى و به دیگرى بدهى، و اگر خلافت از آن تو نیست جایز نیست که چیزى را که مال تو نیست به من بدهى.
مأمون گفت: اى فرزند پیامبر ناچار باید قبول کنى، حضرت فرمود: با اختیار خود هرگز چنین کارى نخواهم کرد، مدّت مدیدى مأمون کوشش کرد تا آنکه به هر حال از قبول آن حضرت مأیوس شد.
مأمون چون چنین دید گفت: حال که خلافت را نمى پذیرى ولایت عهد را قبول کن تا آنکه خلافت بعد از من از آن تو باشد.
در اینجا حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: قسم به خدا پدرم از پدرانش، از امیر مؤمنان (علیه السلام) از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به من خبرداده است که من قبل از تو از دنیا مى روم در حالى که مرا به وسیله سمّ به شهادت مى رسانند، ملائکه آسمان و زمین بر من مى گریند و در سرزمین غربت کنار قبر هارون دفن مى شوم.
در اینجا مأمون گریه کرد و گفت:
اى فرزند پیامبر چه کسى تو را مى کشد، و یا جرأت بى ادبى به شما را دارد در حالى که من زنده ام، حضرت فرمود: اگر بنا بود بگویم مى گفتم که چه کسى مرا مى کشد.
مأمون گفت: یابن رسول الله شما قصد آن دارى که شانه از زیر بار خالى کنى و این امر را از خود دفع کنى تا مردم تو را فردى زاهد و بریده از دنیا بدانند.
حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: قسم به خداوند از روزى که خداى مرا آفرید دروغ نگفته ام، و زهد در دنیا را وسیله اى براى دستیابى به دنیا قرار نداده ام، و من مى دانم تو به دنبال چه هستى! مأمون گفت: دنبال چه هستم؟ حضرت فرمود: براى آنکه بگویم امان مى دهى؟ مأمون گفت: تو را امان دادم.
حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: قصد تو آن است که مردم بگویند: على بن موسى زاهد در دنیا نبود، بلکه این دنیا بود که به او روى آور نشده بود، آیا نمى بینید چگونه ولایتعهدى را به طمع خلافت قبول کرد!
در اینجا مأمون غضبناک شد و گفت: تو همیشه در برخوردهایت مرا مى آزارى، و علّت آن این است که از سطوت و قدرت من احساس امنیت مى کنى، قسم به خدا اگر قبول کنى ولایتعهد را و گرنه تو را مجبور مى کنم، اگر انجام ندادى تو را مى کشم.
در اینجا حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمود: خداوند مرا نهى کرده است که با دست خود خویشتن را به هلاکت بیاندازم، اگر چنین است مى پذیرم، لکن به شرط آنکه در امور عزل و نصب و امور دیگر هیچ دخالتى نکنم و فقط طرف م باشم. (بحار الانوار، ج49، ص128)
به این ترتیب در سال 201 در ماه رمضان حضرت به ولایتعهدى مأمون منصوب شد.
از این روایت تمام فلسفه و علّت پیشنهاد مأمون براى ولایتعهدى و همنیطور علّت قبول آن حضرت مشخص مى شود، البته بحث در این باره به قدرى گسترده است که ما فقط به اندازه گنجایش یک مقاله به آوردن مطالب اکتفا کردیم.

شهادت حضرت رضا علیه السلام

علّت شهادت حضرت رضا علیه السلام در یک کلمه ترس مأمون و عباسیان از نفوذ معنوى آن حضرت در بین مردم بود، وقتى که مأمون با ولایتعهدى نتوانست آن امام بزرگوار را آنطور که باید و شاید کنترل کند، از راه هاى مختلف براى شکستن مقام آن بزرگوار در بین مردم وارد شد، و در همه آنها خود شکست خورد و به مقصود خویش نرسید، به عنوان مثال افراد و سران مذاهب را جمع مى کرد که با حضرت بحث کنند، و آن بزرگوار را در بین مردم خفیف کنند که حضرت امام رضا علیه السلام همه آنها را مجاب مى فرمود، و مشروح این مناظرات در کتاب پر ارزش عیون اخبار الرضا (علیه السلام) آمده است.
از طرف دیگر اقبال مردم به حضرت رضا علیه السلام حسادت مأمون را برمى انگیخت، که نمونه این اقبال و ارادت شرکت جمعیت بسیار در نماز عید آن حضرت است که مأمون در بین راه آن بزرگوار را برگرداند و نگذاشت که آن امام بلند مرتبه نماز را اقامه کند. و از جانب دیگر سعایت شدید عباسیان و اطرافیان مأمون، او را واداشت که حضرت را مسموم نموده و به شهادت برساند.
در روایتى مرحوم مجلسى در جلد 49، صفحه 301 بحار الانوار نقل مى کند که أباصلت هروى خادم امام رضا علیه السلام مى گوید: امام به من فرمود: فردا من بر این شخص فاجر (مأمون) وارد مى شوم، اگر بیرون آمدم و سرم باز بود با من صحبت کن، جواب تو را مى گویم، و اگر سر خود را پوشانده بودم با من صحبت نکن.
أباصلت مى گوید: فرداى آن روز فرستاده مأمون آمد و گفت: مأمون شما را طلبیده، امام علیه السلام حرکت کرد و من نیز با او بودم، وارد بر مأمون شدیم نزد او ظرفى از میوه بود که روى ان انگور بود، و در دست مأمون خوشه انگورى بود که مقدارى از آن را خورده بود، وقتى حضرت را دید از جاى برخاست با آن حضرت دیده بوسى کرد و سپس نشست و گفت: اى پسر پیامبر انگورى بهتر از این ندیده ام.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: چه بسا انگور بهشت بهتر از این انگور باشد. مأمون گفت: از این انگور بخور. حضرت رضا علیه السلام فرمود: مرا از این کار معاف دار، مأمون گفت: چرا نمى خورى، نکند به ما بدگمانى. سپس خود مأمون از انگور خورد و بعد به حضرت رضا علیه السلام داد و آن حضرت سه دانه انگور خورد و خوشه را انداخت و سپس از جاى برخاست، مأمون گفت: کجا مى روى؟ حضرت فرمود به همانجا که مرا فرستادى. و بعد أباصلت داستان آمدن حضرت جوادعلیه السلام و شهادت امام و تدفین آن بزرگوار را مفصّلا نقل مى کند که این مقاله گنجایش کامل آن را ندارد.
خداوند متعال ما را از شیعیان آن بزرگوار قرار دهد.
در پایان به یکى از کراماتى که از قبر مقدّس آن حضرت ظاهر شده اشاره مى کنیم، گرچه هر ماه و هر سال کرامات فراوانى از قبر مقدّس آن بزرگوار نقل مى کنند که قابل احصاء نیست، لکن براى رعایت اختصار به یکى از آنها اکتفا مى کنیم.
مرحوم صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا 2/283 نقل مى کند از شخصى به نام ابوالنصر المؤذن النیشابورى که گفت ناراحتى شدیدى در زبانم پیدا شد به طورى که زبانم سنگین شد و قادر بر حرف زدن نبودم، به قلبم خطور کرد که حضرت رضا علیه السلام را زیارت کنم و نزد او دعا کنم و او را شفیع خود نزد پروردگار قرار دهم تا آنکه مرا عافیت عنایت کند و زبانم باز شود سوار بر مرکبى شدم و به مشهد حضرت رضا علیه السلام رفتم و بالاى سر آن حضرت دو رکعت نماز خواندم و سجده کردم، و در حال سجده تضرّع و دعا مى کردم و حاجت خود را مى خواستم تا آنکه به خواب رفتم.
در خواب دیدم مثل آنکه قبر مطهّر شکافته شد و شخصى گندمگون از قبر بیرون آمد و به من نزدیک شد و فرمود: اى ابانصر بگو: لا اله إلاّ الله، به او اشاره کردم که چگونه بگویم در حالى که زبانم بسته است، پس بر من فریاد زد که آیا منکر قدرت خداوند هستى؟ بگو: لا إله إلاّ الله، او مى گوید در این حال زبانم باز شد و کلمه طیّبیه لا إله إلاّ الله را بر زبان جارى کردم و زبانم باز شد و بعداً هرگز به آن مرض دچار نشدم.
بار دیگر ولادت با سعادت حضرت امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) را به همه شیعیان  و بکاولیهای عزیز و ارجمند تبریک عرض نموده و امیدواریم در دنیا و آخرت از برکات وجود امامان معصوم بهره مند باشیم.
والسلام(حسن نمازی )      


غذاها ی محلی و سنتی روستای بکاول

از انواع غذاهای محلی روستای بکاول می توان به قروتی ، بلغور شیر ، کشک ،  چینگلی ، رشته پلو ، کلجوش ، آش لخشک ، آش عماج کوکو سیب زمینی ، کوکو سبزی ، گرماس ، فله ،  شیر برنج ، قیقینه، خیگینه، و انواع اشکنه متل: اشکینه ریواچ ، اشکنه سیب زمینی ، اشکینه گورجه فرنگی ، اشکینه رب ، اشکینه او قروت اشکینه کشک و .را نام برد.

طرز تهیه بعضی از غذاهای محلی بکاول

چینگلی :                                                           

نان فتیر را به قطعات ریز خرد می کنند و سپس مقداری روغن  داغ به آن می افزایند و سپس مخلوط می کنند آماده ی خوردن می شود و بسیار لذیذ است.

اشکینه گوجه فرنگی :

ابتدا پیاز ، سیب زمینی ، انواع ادویه جات را در روغن سرخ کرده ، سپس کوجه تازه و ترش محلی را به آن می افزایند تا خوب پخته شود در پایان تخم مرغ و قورمه نیز با آن مخلوط می کنند .

اشکنه ریواس :

ریواس  تازه یا خشک شده ، پیاز ، نخود ، قورمه و تخم مرغ را با مقداری آب می پزند .

بلغور شیر :

از این غذا بیشتر در فصل زمستان استفاده می کنند و برای تهیه ی آن بلغور شیر را که قبلا از گندم نیم کوب با شیر گوسفند در ست کرده اند  با مقداری آب وادویه مخلوط می کنند و عدس و قورمه به آن اضافه می کنند .                        ( حسن نمازی بکاولی)

زیباساز آیسان


حضرت علی ( ع ) نخستین فرزند خانواده هاشمی است که پدر و مادر او هر دو فرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف می باشد . خاندان هاشمی از لحاظ. فضائل اخلاقی و صفات عالیه انسانی در قبیله قریش و این طایفه در طوایف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسیاری از فضایل دیگر اختصاص به بنی هاشم داشته است . یک از این فضیلتها در مرتبه عالی در وجود مبارک حضرت علی ( ع ) موجود بوده است . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت : خداوندا ! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت ، و به حق کودکی که در رحم من است ، تولد این کودک را بر من آسان فرما ! لحظه ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافته شد . فاطمه وارد کعبه شد ، و دیوار به هم پیوست . فاطمه تا سه روز در شریفترین مکان گیتی مهمان خدا بود . و نوزاد خویش سه روز پس از سیزدهم رجب سی ام عام الفیل فاطمه را به دنیا آورد . دختر اسد از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و گفت : پیامی از غیب شنیدم که نامش را علی بگذار .

 

 

 

دوران کودکی:

 

حضرت علی ( ع ) تا سه سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا که خداوند می خواست ایشان به کمالات بیشتری نائل آید ، پیامبر اکرم ( ص ) وی را از بدو تولد تحت تربیت غیر مستقیم خود قرار داد . تا آنکه ، خشکسالی عجیبی در مکه واقع شد . ابوطالب عموی پیامبر ، با چند فرزند با هزینه سنگین زندگی روبرو شد . رسول اکرم ( ص ) با م عموی خود عباس توافق کردند که هر یک از آنان فرزندی از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشایشی در کار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پیامبر ( ص ) ، علی ( ع ) را به خانه خود بردند . به این طریق حضرت علی ( ع ) به طور کامل در کنار پیامبر قرار گرفت . علی ( ع ) آنچنان با پیامبر ( ص ) همراه بود ، حتی هرگاه پیامبر از شهر خارج می شد و به کوه و بیابان می رفت او را نیز همراه خود می برد . بعثت پیامبر ( ص ) و حضرت علی ( ع ) شکی نیست که سبقت در کارهای خیر نوعی امتیاز و فضیلت است . و خداوند در آیات بسیاری بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر یکدیگر دعوت فرموده است . از فضایل حضرت علی ( ع ) است که او نخستین فرد ایمان آورنده به پیامبر ( ص ) باشند . ابن ابی الحدید در این باره می گوید : بدان که در میان اکابر و بزرگان و متکلمین گروه معتزله اختلافی نیست که علی بن ابیطالب نخستین فردی است که به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا را تایید کرده است .


حضرت علی ( ع ) نخستین یاور پیامبر ( ص ):

 

پس از وحی خدا و برگزیده شدن حضرت محمد ( ص ) به پیامبری و سه سال دعوت مخفیانه ، سرانجام پیک وحی فرا رسید و فرمان دعوت همگانی داده شد . در این میان تنها حضرت علی ( ع ) مجری طرحهای پیامبر ( ص ) در دعوت الهیش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتی بود که وی برای آشناکردن خویشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دین خدا ترتیب داد . در همین ضیافت پیامبر ( ص ) از حاضران سؤال کرد : چه کسی از شما مرا در این راه کمک می کند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد ؟ فقط علی ( ع ) پاسخ داد : ای پیامبر خدا ! من تو را در این راه یاری می کنم پیامبر ( ص ) بعد از سه بار تکرار سؤوال و شنیدن همان جواب فرمود : ای خویشاوندان و بستگان من ، بدانید که علی ( ع ) برادر و وصی و خلیفه پس از من در میان شماست . از افتخارات دیگر حضرت علی ( ع ) این است که با شجاعت کامل برای خنثی کردن توطئه مشرکان مبنی بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ایشان خوابید و زمینه هجرت پیامبر ( ص ) را آماده ساخت .

 

حضرت علی ( ع ) بعد از هجرت:

 

بعد از هجرت حضرت علی ( ع ) و پیامبر ( ص ) به مدینه دو نمونه از فضایل علی ( ع ) را بیان می نمائیم :

1 - جانبازی و فداکاری در میدان جهاد : حضور وی در 26 غزوه از 27غزوه پیامبر ( ص ) و شرکت در سریه های مختلف از افتخارات و فضایل آن حضرت است .

2 - ضبط و کتابت وحی ( قرآن ) کتابت وحی و تنظیم بسیاری از اسناد تاریخی و ی و نوشتن نامه های تبلیغی و دعوتی از کارهای حساس و پرارج امام ( ع ) بود . ایشان آیات قرآن چه مکی و چه مدنی ، را ضبط می کرد . به همین علت است که وی را از کاتبان وحی و حافظان قرآن به شمار می آورند . در این دوران بود که پیامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادری مسلمانان را صادر فرمود و با حضرت علی ( ع ) پیمان برادری و اخوت بست و به حضرت علی ( ع ) فرمود : تو برادر من در این جهان و سرای دیگر هستی . به خدایی که مرا به حق برانگیخته است . تو را به برادری خود انتخاب می کنم ، اخوتی که دامنه آن هر دو جهان را فرا گیرد . حضرت علی ( ع ) داماد رسول اکرم ( ص ) عمر و ابوبکر با م با سعد معاذ رئیس قبیله اوس دریافتند جز علی ( ع ) کسی شایستگی زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامی که علی ( ع ) در میان نخلهای باغ یکی از انصار مشغول آبیاری بود موضوع را با ایشان در میان نهادند و ایشان فرمود : دختر پیامبر ( ص ) مورد میل و علاقه من است . و به سوی خانه رسول به راه افتاد . وقتی به حضور رسول اکرم ( ص ) رسید ، عظمت محضر پیامبر ( ص ) مانع از آن شد که سخنی بگوید ، تا اینکه رسول اکرم ( ص ) علت رجوع ایشان را جویا شد و حضرت علی ( ع ) با تکیه به فضایل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود : آیا صلاح می دانید که فاطمه را در عقد من درآورید ؟ پس از موافقت حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادی رسول اکرم ( ص ) نائل آمدند .

 

غدیر خم:

 

پیامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرین سال عمر پربرکتش در راه برگشت در محلی به نام غدیرخم در نزدیکی جحفه دستور توقف داد ، زیرا پیک وحی فرمان داده بود که پیامبر ( ص ) باید رسالتش را به اتمام ( 9 )برساند . پس از نماز ظهر پیامبر ( ص ) بر بالای منبری از جهاز شتران رفت و فرمود : ای مردم ! نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم درباره من چه فکر می کنید ؟ مردم گفتند : گواهی می دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ می کردی پیامبر فرمود : آیا شما گواهی نمی دهید که جز خدای یگانه ، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست ؟ مردم گفتند : آری ، گواهی می دهیم . سپس پیامبر ( ص ) دست حضرت علی ( ع ) را بالا گرفت و فرمود : ای مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کیست ؟ مردم گفتند : خداوند و پیامبر او بهتر می دانند . سپس پیامبر فرموند : ای مردم ! هر کس من مولا و رهبر او هستم ، علی هم مولا و رهبر اوست . و این جمله را سه بار تکرار فرمودند . بعد مردم این انتخاب را به حضرت علی ( ع ) تبریک گفتند و با وی بیعت نمودند .

 

غدیر خم

 

حضرت علی ( ع ) بعد از رحلت رسول اکرم ( ص ):

 

پس از رحلت رسول اکرم ( ص ) به علت شرایط خاصی که بوجود آمده بود ، حضرت علی ( ع ) از صحنه اجتماع کناره گرفت و سکوت اختیار کرد. نه در جهادی شرکت می کرد و نه در اجتماع به طور رسمی سخن می گفت . شمشیر در نیام کرد و به وظایف فردی و سازندگی افراد می پرداخت . فعالیتهای امام در این دوران به طور خلاصه اینگونه است :

1 - عبادت خدا آنهم در شان حضرت علی ( ع )

2 - تفسیر قرآن و حل مسائل دینی و فتوای حکم حوادثی که در طول 23سال زندگی پیامبر ( ص ) مشابه نداشت .

3 - پاسخ به پرسشهای دانشمندان ملل و شهرهای دیگر .

4 - بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت .

5 - حل مسائل هنگامی که دستگاه خلافت در مسائل ی و پاره ای از مشکلات با بن بست روبرو می شد .

6 - تربیت و پرورش گروهی که از ضمیر پاک و روح آماده ، برای سیر و سلوک برخوردار هستند .

7 - کار و کوشش برای تامین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان تا آنجا که با دست خویش باغ احداث می کرد و قنات استخراج می نمود و سپس آنها را در راه خدا وقف می نمود .

 

خلافت حضرت علی ( ع ):

 

در زمان خلافت حضرت علی ( ع ) جنگهای فراوانی رخ داد از جمله صفین ، جمل و نهروان که هر یک پیامدهای خاصی به دنبال داشت .

 

شهادت امام علی ( ع ):

 

بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی ، و برک بن عبدالله تمیمی و عمروبن بکر تمیمی در یکی از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونریزی ها و جنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزی و برادرکشی حضرت علی ( ع ) و معاویه و عمروعاص است . و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند ، مسلمانان تکلیف خود را خواهنددانست . سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکی از سه نفر گردد . ابن ملجم متعهد قتل امام علی ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند . آن شب حضرت علی ( ع ) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتی موضوع را با دخترش در میان نهاد ، ام کلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستید . حضرت علی ( ع ) فرمود : از قضای الهی نمی توان گریخت . آنگاه کمربند خود را محکم بست و در حالی که این دو بیت را زمزمه می کرد عازم مسجد شد . کمر خود را برای مرگ محکم ببند ، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهدکرد . و از مرگ ، آنگاه که به سرای تو درآید . جزع و فریاد مکن ابن ملجم ، در حالی که حضرت علی ( ع ) در سجده بودند ، ضربتی بر فرق مبارک خون از سر حضرتش در محراب جاری شد و محاسن آن حضرت وارد ساخت . شریفش را رنگین کرد . در این حال آن حضرت فرمود : فزت و رب الکعبه به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم سپس آیه 55سوره طه را تلاوت فرمود : شما را از خاک آفریدیم و در آن بازتان می گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان می آوریم . حضرت علی ( ع ) در واپسین لحظات زندگی نیز به فکر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنین وصیت فرمود : شما را به پرهیزکاری سفارش می کنم و به اینکه کارهای خود را منظم کنید و اینکه همواره در فکر اصلاح بین مسلمانان باشید . یتیمان را فراموش نکنید ، حقوق همسایگان را مراعات کنید . قرآن را برنامه ی عملی خود قرار دهید . نماز را بسیار گرامی بدارید که ستون دین شماست . حضرت علی ( ع ) در 21ماه رمضان به شهادت رسید و در نجف اشرف به خاک سپرده شد ، و مزارش میعادگاه عاشقان حق و حقیقت شد .

                                            (حسن نمازی بکاولی )

 


 فضیلت ماه مبارک رمضان
4.gif

رمضان» در لغت از رمضاء» به معناى شدت حرارت گرفته شده و به معناى سوزانیدن مى باشد.

چون در این ماه گناهان انسان بخشیده مى شود، به این ماه مبارک رمضان گفته اند.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: انما سمى الرمضان لانه یرمض الذنوب;ماه رمضان به این نام خوانده شده است، زیرا گناهان را مى سوزاند.»
رمضان نام یکى از ماه هاى قمرى و تنها ماه قمرى است که نامش در قرآن آمده است.

در این ماه کتاب هاى آسمانى قرآن کریم، انجیل، تورات، صحف و زبور نازل شده است.

این ماه در روایات اسلامى ماه خدا و میهمانى امت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خوانده شده و خداوند

متعال از بندگان خود در این ماه در نهایت کرامت و مهربانى پذیرایى مى کند; پیامبر اکرم(صلى الله علیه

وآله) مى فرماید: ماه رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان، ماه امت من است، هر کس همه

این ماه را روزه بگیرد بر خدا واجب است که همه گناهانش را ببخشد، بقیه عمرش را تضمین کند و او را از

تشنگى و عطش دردناک روز قیامت امان دهد.»


این ماه، در میان مسلمانان از احترام، اهمیت و جایگاه ویژه اى برخوردار و ماه سلوک روحى آنان است و

مؤمنان با مقدمه سازى و فراهم کردن زمینه هاى معنوى در ماه هاى رجب و شعبان هر سال خود را براى

ورود به این ماه شریف و پربرکت آماده مى کنند، و با حلول این ماه با شور و اشتیاق و دادن اطعام و

افطارى به نیازمندان، شب زنده دارى و عبادت، تلاوت قرآن، دعا، استغفار، دادن صدقه، روزه دارى و. روح

و جان خود را از سرچشمه فیض الهى سیراب مى کنند.

فضائل ماه رمضان

گرچه ذکر تمام فضائل ماه مبارک رمضان از حوصله این مقال خارج است; ولى پرداختن و ذکر برخى از

فضائل آن از نظر قرآن و روایات اسلامى خالى از لطف نیست.

1. برترین ماه سال

ماه مبارک رمضان به جهت نزول قرآن کریم در آن و ویژگى هاى منحصرى که دارد در میان ماه هاى سال

قمرى برترین است; قرآن کریم مى فرماید: ماه رمضان ماهى است که قرآن براى هدایت انسان ها در آن نازل شده است.»
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) درباره ماه رمضان مى فرماید: اى مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و

مغفرت به شما روى آورد، ماهى که نزد خدا از همه ماه ها برتر و روزهایش بر همه روزها و شب هایش بر

همه شب ها و ساعاتش بر همه ساعات برتر است، ماهى است که شما در آن به میهمانى خدا دعوت

شده و مورد لطف او قرار گرفته اید، نفس هاى شما در آن تسبیح و خوابتان در آن عبادات، عملتان در آن

مقبول و دعایتان در آن مستجاب است بهترین ساعاتى است که خداوند به بندگانش نظر رحمت مى کند. .»

2. نزول کتب آسمانى در این ماه

تمام کتب بزرگ آسمانى مانند: قرآن کریم، تورات، انجیل، زبور، صحف در این ماه نازل شده است. حضرت

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: کل قرآن کریم در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شد، سپس در

مدت بیست سال بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و صحف ابراهیم در شب اول ماه رمضان و تورات در روز ششم ماه رمضان، انجیل در روز سیزدهم ماه رمضان و زبور در روز هیجدهم ماه رمضان نازل شد.» [8]

3. توفیق روزه

در ماه رمضان خداوند متعال توفیق روزه دارى را به بندگانش داده است; پس هر که ماه [رمضان] را درک کرد، باید روزه بگیرد.»
انسان افزون بر جنبه مادى و جسمى، داراى بُعد معنوى و روحى هم هست و هر کدام در رسیدن به کمال مطلوب خود، برنامه هاى ویژه را نیاز دارند، یکى از برنامه ها براى تقویت و رشد بُعد معنوى، تقوا و پرهیزگارى است; یعنى اگر انسان بخواهد خودش را از جنبه معنوى رشد و پرورش دهد و به طهارت و کمال مطلوب برسد، باید هواى نفس خود را مهار کند و موانع رشد را یکى پس از دیگرى بر دارد و خود را سرگرم لذت ها و شهوات جسمى نکند. یکى از اعمالى که در این راستا مؤثر و مفید است روزه دارى است، قرآن کریم مى فرماید: . اى افرادى که ایمان آورده اید! روز بر شما نوشته شد، همان گونه که بر پیشینیان از شما نوشته شده، تا پرهیزگار شوید.»

برخى از فواید و فضائل روزه:
الف. تقویت تقوا، پرهیزگارى و اخلاص;
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: خداوند متعال فرموده: روزه از من است و پاداش آن را من مى دهم.»

حضرت فاطمه(علیها السلام) مى فرماید: خداوند روزه را براى استوارى اخلاص، واجب فرمود.»

ب. مانع عذاب هاى دنیوى و اخروى:

امام على(علیه السلام) مى فرماید: روزه روده را باریک مى کند گوشت را مى ریزد و از گرماى سوزان دوزخ دور مى گرداند.»
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: روزه سپرى در برابر آتش است.»

ج. آرامش روان و جسم:

روزه دارى روح و روان و قلب و دل و نیز جسم را آرامش داده و باعث سلامتى روح و تندرستى جسم مى شود.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: روزه بگیرید تا سالم بمانید.»
باز مى فرماید: معده خانه تمام دردها و امساک [روزه] بالاترین داروهاست.»
حضرت امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: روزه و حج آرام بخش دلهاست.»
حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: خداوند بندگان مؤمن خود را به وسیله نمازها و زکات و حدیث در روزه دارى روزه هاى واجب [رمضان] براى آرام کردن اعضا و جوارح آنان، خشوع دیدگانش و فروتنى جان هایشان و خضوع دلهایشان حفظ مى کنند.»
امروزه در علم پزشکى و از نظر بهداشت و تندرستى نیز در جاى خود ثابت شده که روزه دارى تأثیرهاى فراوانى بر آرامش روح و روان و سلامتى جسم و بدن دارد، دفع چربى هاى مزاحم، تنظیم فشار، قند خون، و. نمونه آن است.

د. مانع نفوذ شیطان:

امام على(علیه السلام) به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: یا رسول الله! چه چیزى شیطان را از ما دور مى کند؟ پیامبرگرامى(صلى الله علیه وآله) فرمود: روزه چهره او را سیاه مى کند و صدقه پشت او را مى شکند.»
بنابراین، روزه مانع نفوذ شیطان هاى جنى و انسى شده و وسوسه هاى آنان را خنثى مى کند.

هـ . مساوات بین غنى و فقیر:

انسان روزه دار در هنگام گرسنگى و تشنگى، فقرا و بینوایان را یاد مى کند و در نتیجه به کمک آن ها مى شتابد. حضرت امام حسن عسگرى(علیه السلام) درباره علت وجوب روزه مى فرماید: تا توانگر درد گرسنگى را بچشد و در نتیجه به نیازمند کمک کند.»

و. احیاء فضائل اخلاقى

حضرت امام رضا(علیه السلام) درباره علت وجوب روزه مى فرماید: تا مردم رنج گرسنگى و تشنگى را بچشند و به نیازمندى خود در آخرت پى ببرند و روزه دار بر اثر گرسنگى و تشنگى خاشع، متواضع و فروتن، مأجور، طالب رضا و ثواب خدا و عارف و صابر باشد و بدین سبب مستحق ثواب شود،. روزه موجب خوددارى از شهوات است، نیز تا روزه در دنیا نصیحت گر آنان باشد و ایشان را در راه انجام تکالیفشان رام و ورزیده کند و راهنماى آنان در رسیدن به اجر باشد و به اندازه سختى، تشنگى و گرسنگى که نیازمندان و مستمندان در دنیا مى چشند پى ببرند و در نتیجه، حقوقى که خداوند در دارایى هایشان واجب فرموده است، به ایشان بپردازند. .»
و. .

4. وجود شب قدر در این ماه

شب قدر از شب هایى که برتر از هزار ماه است و فرشتگان در این شب به اذن خدا فرود مى آیند و جمیع مقدرات بندگان را در طول سال تعیین مى کنندو وجود این شب در این ماه مبارک نعمت و موهبتى الهى بر امت پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) است و مقدرات یک سال انسان ها (حیات، مرگ، رزق و.) براساس لیاقت ها و زمینه هایى که خود آنها به وجود آورده اند تعیین مى شود و انسان در چنین شبى با تفکر و تدبر مى تواند به خود آید و اعمال یک سال خود را ارزیابى کند و با فراهم آوردن زمینه مناسب بهترین سرنوشت را براى خود رقم زند.
حضرت امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: تقدیر مقدرات در شب نوزدهم و تحکیم آن در شب بیست و یکم و امضاء آن در شب بیست و سوم است.»

5. بهار قرآن

نظر به این که قرآن کریم در ماه مبارک رمضان نازل شده و تلاوت آیات آن در این ماه فضیلت بسیارى دارد، در روایات اسلامى، از ماه رمضان به عنوان بهار قرآن یاد شده است; چنان که حضرت امام باقر(علیه السلام)مى فرماید: هر چیزى بهارى دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.»

یک نکته!

بدیهى است فضائل و ثواب هایى که براى ماه مبارک رمضان و روزه دارى ذکر شده و به برخى از آن ها اشاره شد، از آنِ کسانى است که حقیقت آن را درک کنند و به محتواى آن عمل و در گفتار و کردار به کار گیرند و به آن ها جامه عمل بپوشانند. چنان در روایات اسلامى براى روزه دارى آدابى ذکر شده و کسانى که صرفاً تلاوت قرآن مى کنند، ولى به آیات و احکام آن عمل نمى کنند و یا آن که از روزه دارى تنها رنج گرسنگى و تشنگى را مى کشند و بوسیله گناه، تأثیر روزه را از بین مى برند و ماه مبارک رمضان و فضاى معنوى آن تأثیرى بر اشخاصى بر جاى نمى گذارد، مورد نکوهش قرار گرفته اند.
چنان که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به زنى که با زبان روزه کنیز خود را دشنام مى داد فرمود: چگونه روزه دارى و حال آن که کنیزت را دشنام مى دهى؟! روزه فقط خوددارى از خوردن و آشامیدن نیست، بلکه خداوند آن را علاوه بر این دو، مانع کارها و سخنان زشت که روزه را بى اثر مى کنند قرار داده است، چه اندکند روزه داران و چه بسیارند کسانى که گرسنگى مى کشند.»
حضرت امام سجاد(علیه السلام) در دعاى حلول ماه رمضان به درگاه خداوند عرض مى کند: به وسیله روزه این ماه یاریمان ده تا اندام هاى خود را از معاصى تو نگه داریم و آن ها را به کارهایى گیریم که خشنودى تو را فراهم آورد، تا با گوش هایمان سخنان بیهوده نشنویم و با چشمانمان به دین لهو و لعب نشتابیم و تا دستمانمان را به سوى حرام نگشاییم و با پاهایمان به سوى آن چه منع شده ره نسپاریم و تا شکمهایمان جز آن چه را تو حلال کرده اى در خود جاى ندهد و زبان هایمان جز به آن چه تو خبر داده اى و بیان فرموده اى گویا نشود. .»
بنابراین، در ماه مبارک باید تمام اعضا و جوارح را از حرام دور نگه داشت و با اخلاص، توکل و توسل از اهل بیت(علیهم السلام) و عمل به دستورها و احکام قرآن کریم و دورى از گناهان، انجام توبه نصوح و واقعى، عبادت، شب زنده دارى، درک فضیلت شب قدر و. فضیلت ماه مبارک رمضان را درک کرد و از آن در راستاى رسیدن به کمال حرکت کرد و باید در این ماه به گونه اى خودسازى کرد که با اتمام ماه مبارک تأثیر و فواید آن در روح و جان افراد باقى باشد و اثر آن تا ماه رمضان آینده سال بعد ماندگار باشد.

(حسن نمازی بکاولی)

zscsc.gif


زعفران در زمین هاییکه دارای قلوه سنگ یا علف های هرز یا مواد آلی پوسیده نشده باشد محصول خوبی نمی دهد.تهیه زمین:در تهیه زمین به منظور کاشت زعفران لازم است توجه و دقت خاصی معمول شود ابتدا در فرصتهای مناسب در پائیز یا زمستان زمین مورد نظر را شخم عمیق می زنند درصورتیکه شرایط مناسب نبوده یا دسترسی به تراکتور مقدور نباشد می توان شخم را در پایان بهار یا اوایل تیرماه نیز انجام داد.در تهیه زمین بطریق سنتی در اوایل بهار پس از قطع بارانهای بهاره زمین را با گاوآهن ایرانی شخم می زنند بعد از 15 - 10 روز مجددا به شخم زمین اقدام می کنند و اگر زمین دارای کلوخ باشد گاوآهن را باز کرده و کلوخ ها را با استفاده از ماله خرد می کنند بعد از دو یا سه هفته مجددا زمین را دوبار در جهات عمود بر هم شخم می زنند قبل از شخم سوم برای هر 100 متر مربع زمین 10 - 5 بار الاغ کود حیوانی پوسیده پخش می نمایند کشاورزان بخوبی دریافتند که شخم های مکرر صرفنظر از تهیه بستر مناسب کشت زمین را تا حدودی از وجود علف های هرز پاک می سازند.

  در این طریق زمین کرت بندی شده و طول و عرض کرتها را نسبت به شیب زمین و قدرت آب تعیین می کنند. معمولا عرض و طول کرتها در حد بین 4*10 تا 100*10 متر می باشد در زراعت مکانیزه زعفران زمین را در پاییز سال قبل از کشت با گاوآهن شخم عمیق می زنند در بهار پس از قطع بارانهای بهاری خاک را با انجام شخم متوسط ضمن سله شکنی از وجود علفهای هرز پاک می کنند در مرداد یا شهریور پس از پخش 40 -80 تن کود حیوانی و 200 کیلوگرم فسفات آمونیوم زمین را بصورت فارو در میاورند و برای کشت آماده می کنند. (البته متخصصین تغذیه ای توصیه می کنند که حدود 250 کیلوگرم سولفات پتاسیم نیز در این مرحله با خاک مخلوط گردد)انتخاب پیاز و زمان کشت زعفران:احداث مزارع جدید زعفران فقط بوسیله پیاز آن مقدور و معمول است. بنابراین تهیه و انتخاب پیاز مرغوب جهت کاشت در ایجاد و گسترش کشت حائز اهمیت است.

 

پیاز زعفران را می توان از خاک درآورد به انبار یا مزرعه دیگری منتقل نمود، با توجه به دوده خواب یا استراحت پیاز که از اواخر اردیبهشت ماه تا اواخر مرداد ادامه دارد می توان در این فاصله نسبت به بیرون آوردن پیاز اقدام کرد. بهتر است پیازها پس از بیرون آوردن از زمین کاشته شوند تا پیازها ضمن ادامه استراحت در زمین جدید مستقر شوند. از بیرون آوردن پیازها در اواخر مرداد به بعد باید خودداری کرد چون در این موقع بعضی از پیازها ممکن است برای ریشه دادن و جوانه زدن آماده باشند هر قدر فاصله بیرون آوردن پیازها تا کاشت کمتر باشد بهتر است با وجود این پیاز زعفران را برای مدت چندماه در محل سرد و خشک با ارتفاع 30 - 20 سانتی متر می توان بصورت پخش شده نگهداری نمود ولی این امر باعث عدم توسعه فیزیولوژیکی گلها شده و باردهی سال اول کشت را شدیدا کاهش می دهد.

 

پیاز زعفران را از موقع خزان بوته (اوایل خرداد تا اواسط مهرماه می توان کشت نمود ولی بهتر است از کاشت پیاز در اواخر تیر و اوایل مرداد خودداری شود زیرا در این موقع هوا و زمین بسیار گرم است و بیم آن می رود که رطوبت پیاز موقع جابجای از بین رفته و به آن صدمه وارد شود. بر اساس تحقیقات انجام شده توسط مرکز پژوهشهای صنعتی خراسان بهترین زمان کشت خرداد ماه می باشد.نوع و مقدار کشت پیاز زعفران:بطوریکه گفته شد زعفران بوسیله غده ساقه که عبارت از پیازهای تو پر (بنه) می باشد ازدیاد می شود و اندازه آن از یک فندق تا یک گردو متفاوت است. پیازهای انتخابی باید درشت تر، سالم تر و بدون زخم و خراشیدگی و عاری از هر نوع بیماری باشد.پیازها بهتر است قبل از کاشت با سموم قارچ کش از قبیل سرزان، سری تیزان و گرامنیون و غیره به نسبت 500 - 300 گرم سم برای یکصد کیلو پیاز بر علیه بیماریهای قارچی ضد عفونی شوند.

 

در موقع کاشت بهتر است پولک یا لایه خشک کف پیاز به همراه مقداری از پوسته آزاد روی پیاز جدا شوند تا جذب آب بوسیله پیاز آسانتر و جوانه زدن آن سریعتر انجام شود. مقدار کاشت پیاز بسته به ریزی و درشتی از 10 - 3 تن در هکتار فرق می کند. فواصل کاشت معمولا 30 - 25 سانتی متر از هر طرف می باشد.تعداد پیاز انتخابی جهت کاشت در هر چاله 3 پیاز است با وزن متوسط 6 گرم برای هر پیاز می باشد در صورتیکه پیازها ردیفی در فارو کاشته شوند بصورت منفرد و با فاصله 8 - 6 سانتی متر از یکدیگر به مقدار 3 تن و در صورتیکه بصورت سنتی و در هر چاله 5 عدد مصرف کنند میزان کاشت پیاز به 5 تن بالغ خواهد شد. گفتنی است که در تحقیقات انجام شده بهترین پیازها، پیازهایی با اندازه بیشتر از 8 گرم بود.عملیات کاشت پیاز زعفران:برای کاشتن پیاز زعفران ابتدا چاله های یک ردیف را با بیل در می آورند و در داخل هر چاله بطوریکه گفته شد از 3 - 15 پیاز قرار می دهند. عمق کاشت پیاز 20 - 15 سانتی متر در نظر گرفته و در موقع کاشت سر پیازها باید رو به بالا قرار گیرد. پیازها در عمق 20 سانتی متری در زمستان از سرما و یخبندان و سایر تنش های محیطی و در تابستان از گرما زدگی مصون می مانند.برای کاشت زعفران 5 - 4 نفر شرکت می کنند به این ترتیب که یک نفر با بیل چاله ها را در می آورند دو نفر پیازهای قابل کشت را بصورت دسته های 3 تا 5 یا 15 تائی انتخاب می کنند و نفر چهارم پیازها را در داخل چاله ها قرار می دهند و بقیه نفرات کار خود را ادامه می دهند تا تمام زمین کاشته شود.

 

سرانجام سطح مزرعه را که نا مسطح شده با بیل یا ماله ایکه صاف و فشرده می سازند تا پیازها به خاک بچسبد.زمین کشت شده به همین صورت تا موقع آبیاری پائیزه رها می شود قبل از آبیاری در حدود 20 - 10 تن کود حیوانی کاملا پوسیده با بیل یا چهر شاخ در سطح زمین پخش می نمایند.در اسانیا کاشت زعفران به صورت دیم صورت می گیرد پیازهای زعفران بجای کپه کاری در داخل ردیف 4 بفاصله 5 تا 8 سانتی متر از همدیگر کاشته می شود. و ردیف های کاشت از یکدیگر 35 - 30 سانتی متر فاصله دارد. پس از انجام عمل کاشت روی شیارها را با ماله پوشانده و زراعت ردیفی بنظر می رسد.آبیاری:پس از پایان کاشت پیازهای زعفران که حداکثر تا آخر شهریورماه طول می کشد حدود 15 تا 10 روز بعد از کاشت اقدام به آبیاری مزرعه می نمایند. در نقاط مختلف خراسان بسته به وضعیت آب و هوایی منطقه از اواسط مهر ماه تا دهه اول آبان آبیاری زعفران شروع می شود. با توجه که گل کردن زعفران تا حدودی تابع آب اولیه می باشد لذا برای اینکه برداشت زعفران با مشکل مواجه نشود آب اول را در بین قطعات با فاصله چند روز تقسیم می کنند تا بدین وسیله دوران اوج گلدهی قطعات با یکدیگر همزمان نباشد.آب اول زعفران خیلی مهم است و تمام نقاط زمین باید بطور کافی و یکنواخت آب بخورد تا گلهای یک قطعه با هم و هم زمان بیرون آیند بعد از گاورو شدن مزرعه برای سله شکنی از کج بیل و چهار شاخ فی یا گاو آهن ایرانی با عمق کم استفاده می شود متعاقب آن زمین را ماله می کشند.

 

سله شکستن زمین باعث می شود که جوانه های گل با سهولت بیشتری از خاک بیرون آمده و رشد قوی و مطلوبی داشته باشند.پس از آبیاری اول بفاصله 15 - 20 روز بعد از آن اولین گلهای زعفران ظاهر می شوند بدیهی است که مزرعه زعفران در سال اول محصول قابل توجهی نمی دهد. از اوایل فروردین تا زمانیکه رنگ برگها به زردی مایل شود هر 12 - 6 روز یکبار آبیاری انجام می شود.باید توجه داشت که بعد از وجین یک نوبت آبیاری به تاخیر بیفتد تا علف های هرز از بین رفته و مجددا سبز نشوند. آب آخر در درشت شدن پیاز موثر است.سله شکنی:همان طور که اشاره شد بعد از آبیاری اول به محض گاورو شدن زمین سطح مزرعه باید سله شکنی شود بنحوی که پیازها صدمه نبینند بهترین وسیله سله شکنی کج بیل و بیل شیار دار و گاوآهن ایرانی و کولتیواتر است.سله شکنی باعث می شود که گلها بآسانی از خاک بیرون آمده و کود حیوانی با خاک مخلوط گردد.

 

در مواقعی که زارع نتوانسته باشد بزمین خود کود دهد قبل از اجام آبیاری می توان کود لازم را در سطح خاک پخش نموده و با شخم سطحی با خاک مخلوط نمود و بعد از این عمل که در واقع حکم سله شکنی را دارد جهت هموار نمودن زمین و چسباندن خاک به پیازها زمین را ماله می کشند.وجین علف های هرز: علف های هرز از طریق رقابت با گیاه زعفران از نظر آب و مواد غذایی و نور خورشید سبب کاهش محصول می شود علاوه بر این ممکن است در مراحل کاشت و برداشت زعفران مزاحمت های ایجاد و میزبان تعدادی از بیماریها و ات و بخصوص نماتد باشد. وجین مزرعه در هر موقع که علف های هرز رشد کردند ضروری است در مزارع زعفران اولین وجین بعد از آبیاری دوم انجام و این وجین باعث از بین رفتن علف های هرز مزرعه زعفران می گردد.

 

بطور معمول اولین وجین زعفران بعد از برداشت گلها و دومین آن در صورت وم به فاصله در حدود یک ماه قبل از آب سوم انجام می شود. در مورد مبارزه شیمیایی با علف های مزرعه باید توجه کرد که چون اثر این علف کش ها بر روی گیاه آزمایش نشده لذا باید حتی الامکان به هنگام رشد بوته های زعغران از مصرف علف کش های شیمیایی خودداری شود.عملیات به زراعی زعفران:با توجه به اینکه اصلاح نبات زعفران از طریق به نژادی امکان پذیر نیست لذا برای بازدهی بیشتر محصول و ارتقاء کمی و کیفی آن باید به عوامل زیر متوصل شد:

 

1 - زمین اتخاب شده برای کاشت زعفران باید حاصلخیز بوده و غنی از مواد غذایی و آلی باشد.

2 - پیازهای درشت و سالم عاری از هر گونه بیماری و آلودگی برای کشت مزرعه انتخاب شود.

3 - ردیف کاری به جای کپه کاری نتیجه بهتری می دهد و عملیات ماشینی را در داخل مزرعه سهل و آسان می کند.

4 - از پیازهای خشکه کن و محافظت شده در شرایط خشک و خنک و تهویه شده استفاده شود.

5 - در هنگام استراحت تابستانی گیاه زعفران از آبیاری آن خودداری شود.

6 - در عمق کاشت پیازها دقت شود که در مناطق سردسیر 20 - 15 سانتیمتر و در مناطق معتدل 15 - 10 سانتیمتر کمتر نباشد.

7 - حتی الامکان در موقع خواب تابستانه با علف های هرز مبارزه شود.

8 - چون هرساله پیازها به سطح خاک نزدیک می شوند افزودن لایه ای معادل 2 - 3 سانت متر از کود و خاک و خاکستر سبب حفاظت بیشتر پیازها از تنش های محیطی شده و در عین حال مواد مغذی بیشتری به گیاه می رسد.

9 - بهنگام تهیه زمین از اضافه کردن کودهای حیوانی بهمراه کودهای شیمیایی لازم که قبلا به مقدار و زمان مصرف آن اشاره شده مایقه ای نشود.

10 - پس از آبیاری سله شکنی زمین ضرورت کامل دارد تا گلها بآسانی بتوانند از خاک بیرون آیند منتهی باید دقت کرد که عمق سله شکنی طوری نباشد که به پیازهای زعفران آسیب برسد.

11 - مبارزه با جوندگان بخصوص انواع موش از اهمیت زیادی برخوردار است هرگونه سهل انگاری در این خصوص باعث از بین رفتن محصول و استقرار موشها در زمین می گردد.

12 - برداشت گل در ساعات اول روز (4 - 9 صبح) موقعی که گلها بصورت غنچه باشند باید انجام شود.

13 - در خشک کردن گلها باید دقت شود تا رنگ و عطر دلپذیر زعفران محفوظ بماند.

14 - بهترین روش خشک کردن زعفران روش توسینگ یا خشک کردن اسپانیایی است که بوسیله هیتر و الک نسوز انجام می شود.

15 - بالاخره زعفران باید در ظروف در بسته فی، چوبی قلع دار یا شیشه ای در دار دور از نور و رطوبت و حرارت نگهداری شود.


| میلاد پربرکت یگانه منجی عالم بشریت مهدی صاحب امان   بر بکاولیهای عزیزمبارک باد .

 زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)

 نام: محمد بن الحسن

کنیه: ابوالقاسم
امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.

القاب امام زمان حضرت مهدی (عج):

مهدى، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب امان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغرى ایشان را ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بیش از 0 لقب براى امام زمان(ع) بیان شده است.

ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج):

وی یگانه فرزند امام عسکری علیه السلام یازدهمین امام شیعیان است. امام زمان حضرت مهدی (عج) در سحرگاه نیمه شعبان 255 ق در سامرّا چشم به جهان گشود و پس از پنج سال زندگی تحت سرپرستی پدر، و مادر بزرگوارشان نرجس خاتون، در سال 260 ق به دنبال شهادت حضرت عسکری علیه السلام ـ همچون حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام که در سنین کودکی عهده دار نبوّت شده بودند ـ در پنج سالگی منصب امامت شیعیان را عهده دار شدند. آن بزرگوار پس از سپری شدن دوران غیبت با تشکیل حکومت عدل جهانی احکام الهی را در سرتاسر زمین حاکمیت خواهد بخشید.

آخرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان 255 ق، علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام عسکری علیه السلام چشم به جهان گشودند. تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نیست. همان گونه که این دو پیامبر بزرگ الهی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی فرعونیان و نمرودیان به اراده خداوند و به سلامت در کنار کاخ فرعون و نمرود متولّد شدند، حضرت مهدی(عج) نیز در حالی که جاسوسان و مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه امام یازدهم علیه السلام را زیر نظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن که دشمنان بویی ببرند، در سحرگاه روز جمعه نیمه شعبان قدم به جهان هستی گذاشتند. (حسن نمازی بکاولی)


مدتها بود که می خواستم برم خدمت دکتر علی آقا حیدری فرزند شهید نعمت الله حیدری بکاولی ، برادر دکتر علی رضا حیدری بکاولی برسم و با ایشان از نزدیک گفتگویی داشته باشم

چندین بار رفتم ولی ایشان تشریف نداشتند تا اینکه با الا خره روز دوشنبه ساعت 5 بعد از ظهر به مطبشان رفتم

منشی ایشان گفتند ساعت شش و نیم آقای دکتر تشریف میارن ، برگشتم و تا ساعت مقرر در خیابانهای تربت حیدریه خودم را سرگرم کردم باور کنید مگه ساعت شش و نیم می شد.

خلاصه ساعت شش و چهل و پنج دقیقه به مطبشان  رسیدم ، مطب بسیار زیبایی داشت و  خیلی زیبا تزیین شده بود و بسیار مرتب بود چند مریض در نوبت بودند ،

از منشی پرسیدم اقای دکتر اومدن ، گفتند بله تشریف آوردن دارن مریض می بینند مدتی نشستم تا مریض را ویزیت کردند.

رفتم داخل لبخند ملیحی به لب داشتند و با چهره ای خندان مرا پذیرفتد به گرمی حال و احوال کردیم ، کنارشان نشستم و ضمن اینکه با هم حرف می زدیم اتاق را ور انداز کردم اینجا هم بسیار عالی بود معلوم بود دکتر بسیار خوش صلیقه اند یواشکی به هشون احسن گفتم

  بهشون گفتم دکتر عزیز اگه زحمت نیست و وقتتان کرفته نمی شود از گذشته ها برام بگین

بنا بر گفته های خودشان در 1357/2/27از پدر و مادری بکاولی در مشهد مقدس زاده شده ودر سال 61 پدرشان به درجه ی رفیع شهادت رسیدن ؛ یعنی ایشان چهار سالشان بوده که سایه ی پر مهر پدر از سرشان رخت بر بسته

آثار غم و اندوه را بر چهره شان مشاهده کردم و دلم گرفت و غمگین شدم اما به خودم نیاوردم .

ایشان تحت حمایت  مادری مهربان ، فداکار ، متدین و فاضله دوران کودکی را طی کردند و در سال63  به مدرسه ی ابتدایی شهید اشکذر وارد شدند و دوران ابتدایی را در این دبستان با موفقیت خیره کننده ای طی نمودند.

دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شاهد از سال 69تا 71 با موفقیت به پایان رساندند و از سال 72تا 75 را در دبیرستان شهید حکمت به پایان رساندند ( نکته قابل توجه اینکه دوران ابتدایی تا دبیرستان را در مدارسی طی نموده اند که مزین به نام مبارک شهدا بوده است)

در سال 1375 در کنکور قبول شدند و در دانشگاه  علوم پزشکی مشهد ادامه ی تحصیل دادند و موفق به اخذ دکترا شدند

در سال 86  موفق  ورود به مقطع تخصصی قلب شدند و  بورد تخصصی قلب را اخذ نمودند ( آفرین  به این دکتر جوان.)

ایشان با عشق و علاقه ای که به مناطق محروم  ، مخصوصا تربت حیدریه داشتند از سال 91 به این شهرستان آمدند و ضمن اینکه  در مطب شخصی کار می کنند ، رییس (سی سی یو )بیمارستان نهم دی تربت حیدریه نیز می باشند ،

اما ایشان خبری به من دادند که نمی دانم بگویم متاسفانه یا خوشبختانه مدت 17 روز  دیگر بیشتر در تربت نیستند و انشا الله منتقل مشهد می شوند .

نکته قابل توجه اینکه دکتر علاوه بر طبابت ذوق  هنری بسیار خوبی دارند و به هنر علاقه مند می باشند

و عکسهای بسار زیبایی از طبیعت بکاول و کامه گرفته  بودند که برایم ارسال نمودند که می بینید.

جالبتر اینکه همین امروز که پیششان هستم روز تولدشان می باشد که بنده این موضوع را به فال نیک می گیرم و از طرف همه ی بکاولیها به ایشان تبریک می گویم.                     (حسن نمازی بکاولی )

زیباترین چشم انداز تندیس نگاه توست

و قشنگترین لحظه لحظه روییدن توست

سالروز تولدت را با تقدیم یک سبد گل سرخ تبریک میگویم . .


حضرت ابوالفضل العباس نخستین فرزند از ازدواج حضرت امیر المؤمنین على(علیه السلام) و ام البنین بود ایشان در روز چهارم شعبان  سال 26 هجرى در مدینه چشم به جهان گشودند.

 ماجراى ازدواج على(علیه السلام) با ام البنین

قضیه ازدوادج مادر مکرمه اش ام البنین با حضرت على(علیه السلام) بدین گونه بود که پس از شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) على(علیه السلام) برادرش عقیل که در علم نسب شناسى آگاهى کامل داشت و قبایل و خصلت هاى اخلاقى و روحى انها آشنا بود را به حضور طلبید و از وى خواست که براى آن حضرت همسرى شایسته و از قبیله اى که اجدادش از شجاعان و دلیر مردان باشند پیدا کند تا ثمره ازدواجشان فرزندانى شجاع و رشید باشند پس از مدتى عقیل زنى از طایفه بنى کلاب را به حضرت معرفى کرد که داراى آن ویژگى ها بود نامش فاطمه دختر حزام بن خالد بود و نیاکانش همه از دلیرمردان بودند. حضرت با وى ازدواج نمود و او نیز وظیفه مادرى و سر پرستى براى فرزندان حضرت زهرا(علیها السلام) را به عهده گرفت و آنان را چون فرزندان خود بلکه بیشتر از فرزندانش دوست مى داشت گویند وقتى وى را فاطمه صدا مى زدند وى گفت مرا فاطمه صدا نکنید زیرا فرزندان با شنیدن نام فاطمه به یاد غم هاى مادرشان مى افتند و ناراحت مى شوند بلکه مرا خادم خود بنامید. و حضرت على(علیه السلام) ولى را ام البنین یعنى مادر پسران نامید و به این نام شهرت یافت.

 تولد حضرت عباس

حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از چنین بانوى با معرفت و حق شناسى بود تولد وى، خانه على(علیه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتى که به دنیا آمد حضرت على(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وى خواند و نام او را عباس قرار داد.

 با آن که این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا بود به طورى که وى را قمر بنى هاشم نامیده اند و به ماه شب چهارده تشبیه نموده اند و حضرت وى را به نام عباس نام نهاد و آن به این علت بود که عباس هم به معناى شیر شرزه و خشمگین است و هم به معناى عبوس و چهره گرفته زیرا که ایشان نسبت به ظالمان چهره اى خشمگین داشتند.

 در روز هفتم تولدش گوسفندى را به عنوان عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.

 با آن که هنگام تولد پدر خوشحالى مى کند، حضرت گاهى قنداقه عباس خردسال را در آغوش مى گرفت و آستین دست هاى کوچک او را بالا مى زد و بر بازوان او بوسه مى زد و اشک مى ریخت حضرت در پاسخ ام البنین نسبت به این کار فرمود این دست ها براى کمک و یارى به برادرش حسین قطع خواهد شد.

 حضرت عباس در خانه على(علیه السلام) و در دامان مادر با ایمان وفادارش و در کنار امام حسین رشد کرد و درس هاى بزرگ انسانیت صداقت و اخلاق را فرا گرفت تربیت خاص امام على(علیه السلام) بى شک در شکل دادن به شخصیت فکرى و روحى این نوجوان سهم عمده اى داشت روزى حضرت على(علیه السلام) عباس خردسال خود را نشاده بود و حضرت زینب(علیها السلام) هم حضور داشت امام به این کودک عزیز گفت به بگو یک عباس گفت یک فرمود بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت شرم دارم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ام دو بگویم حضرت از معرفت این فرزند خوشحال شد و پیشانى عباس را بوسید.

 شجاعت و شهامت عباس

دلاورى هاى این نوجوان از زمان پدر بزرگوارش در جنگ هاى آن حضرت با مخالفین نمودار بود که برخى جلوه هایى از شجاعت این نوجوان را در جنگ صفین در تاریخ ثبت کرده اند. گویند: در یکى از روزهاى نبرد صفین نوجوانى از سپاه على(علیه السلام) بیرون امد که نقاب بر چهره داشت و از حرکات او نشانه هاى شجاعت، هیبت و قدرت هویدا بود از سپاه شام کسى جرأت نکرد به میدان بیاید معاویه یکى از مردان سپاه خود به نام ابى شقاء که دلاورى نام آور بود را گفت به جنگ این جوان برو وى گفت اى امیر شأن بالاتر از آن است که جنگ وى بروم بلکه من هفت پسر دارم و یکى از آنها را مى فرستم تا او را از پاى درآورد وى یکى از پسرانش را فرستاد که از پاى درآمد پسر بعدى اش را فرستاد که او هم به سرنوشت برادر قبل دچار شد تا این که هر هفت پسر در نبرد با او کشته شدند و در این هنگام پدر خود به میدان کارزار آمد و پس از رد و بدل شدن ضرباتى چند ابن شعثاء نیز بمانند فرزندانش به هلاکت رسید که این موجب تعجب حاضران شد حضرت على(علیه السلام) وى را فرا خواند و نقاب از چهره اش برداشت و پیشانى اش را بوسید و در این هنگام همگان دیدند که این نوچوان عباس بن على قمر بنى هاشم است.

 و همچنین نقل کرده اند در جنگ صفین هنگامى که سپاه معاویه بر آب مسلط بودند و سپاه اسلام در تشنگى به سر مى برد جمعى را در رکاب امام حسین(علیه السلام) فرستاد که شریعه فرات را از سپاه دشمن پس بگیرند که در این جمع که موفق به باز کردن راه آب براى سپاه اسلام شده بودند حضرت عباس نیز حضور داشت.

 پس از مرگ معاویه که حاکم مدینه مى خواست از امام حسین(علیه السلام) براى خلافت یزید بیعت بگیرد سى نفر از جوانان بنى هاشم به فرماندهى حضرت عباس با شمشیرهاى بیرون خانه و پشت در ایستاده بودند و منتظر اشاره امام بودند که اگر نیازى باشد مانع بروز هر حادثه اى شوند و اینان در تحت فرماندهى حضرت عباس قرار داشتند.

 فضائل عباس

حضرت امام سجاد درباره حضرت عباس مى فرماید: خداوند عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکارى کرد و از جان خود گذشت چنان فداکارى کرد که دو دستش قلم شد خداوند نیز به او همانند جعفر بن ابى طالب در مقابل آن دو دست قطع شده دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرداز مى کند عباس نزد خداوند مقام و منزلتى بسیار بزرگ دارد که همه شهیدان در قیامت به او غبطه مى خورد.

 چنانچه شاعر نیز در این باب مى گوید:

چون اقتدا به جعفر طیار کرده ایم    برد از ماست با پرِ جان در فضاى دوست

در پیروى زخط علمدار کربلاست    دوستى که داده ایم به راه رضاى درست

 امام صادق نیز در ستایش از حضرت عباس مى فرماید:

عموى ما عباس داراى بصیرة نافذ و ایمانى استوار بود همراه امام حسین جهاد کرد و آزمایش خوبى داد و به شهادت رسید.

 علم عباس

وى تنها به عنوان یک قهرمان نامدار و دلاور مطرح نبود بلکه فضائل علمى، تقوایى او و دانش رفیع را از خردسالى از سرچمشه علوم الهى به دست آورده بود چنانچه برخى روایات اشاره به این نکته دارند که وى از زمان کودکى شروع به تغذیه علمى نموده است.

مقام فقهى او بسیار بالا بوده است و در نزد راویان مورد وثوق و اعتماد بوده است و از جهت پارسایى در درجه بالا قرار داشت چنانچه برخى از رجالیون درباره ایشان گفته اند: عباس از فقیهان و دین شناسان اولاد ائمه بود، عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود و دیگران نیز وى را این گونه تعریف نموده اند که عباس از بزرگان و فاضلان فقهاى اهل بیت بود بلکه وى عالم استاد ندیده بود.

 حضرت عباس و امام حسین(علیهم السلام)

حضرت عباس همان جایگاه را نسبت به امام حسین(علیه السلام) داشت که حضرت على نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله)داشت ایشان پشتوانه و تکیه گاهى براى امام حسین بودند چنانچه امیر المؤمنین چنین جایگاهى را نسبت به پیامبر داشت.

 عباس همان طور که على(علیه السلام) همیان نان و خرما به دوش مى گرفت و براى مستمندان مى برد او نیز به اتفاق برادرش حسین(علیه السلام) بسیارى از گرسنگان مدینه را سیر مى کرد عباس همچنانکه على که باب حوائج دربار پیامبر بود و هر کس رو به ساحت ایشان مى کرد اول على(علیه السلام) را مى خواند وى نیز باب حوائج آستان امام حسین بود و هر کس براى رفع حوائج به دربار حسین مى شتافت عباس را مى خواند.

 عباس مانند پدر که در بستر پیغمبر خوابید و فداکارى کرد در روز عاشورا براى اطفال و آوردن آب فداکارى کرد.

 القاب حضرت عباس

براى ایشان 16 لقب شمرده اند که هر کدام جلوه اى از فضائل، کرامات و عظمت وى را نشان مى دهد و ما برخى از آنها را برمى شمریم.

 1 ـ عباس: چون مثل شیر حمله مى کرد دلیر بود ترس در دل دشمن مى ریخت و فریادهاى حماسى اش لرزه بر اندام حریفان مى افکند.

 2 ـ ابوالفضل: نام پسرش فضل بود و هم این که وى پدر فضیلت و خوبى ها بود و فضل و نیکى زاده او و مولود سرشت پاکش بود.

 3 ـ ابوالقربه: (پدر مشک) به خاطر مشک آبى که بر دوش مى گرفت و از کودکى میان بنى هاشم سقایى مى کرد.

 4 ـ سقا: به خاطر این که آب آور تشنگان بخصوص در سفر کربلا بود.

 5 ـ قمر بنى هاشم: وى در میان بنى هاشم زیباترین و جذاب ترین چهره را داشت و چنین ماه درخشان در شب تار مى درخشید.

 6 ـ باب الحوائج: آستان رفیعش قبله حاجات و توسل به آن حضرت بر آورند و نیاز دردمندان است.

 کربلا  کعبه ی  عشق است  و  من  اندر  احرام      شد  در  این کعبه ی  عشاف دو تا تقصیرم

  دست  من خورد  به آبی که   نصیب تو  نشد          چشم  من دید در آن  آب روان  تصویرم

   اید  این  دیده  و  این   دست   دهم    قربانی          تا  که  تکمیل  شود حج من و تقصیرم

                                                                  حسن نمازی بکاولی



داستانها کوتاه وپرمعنا

یعقوب لیث صفاری
شبی هر چه کرد ؛ خوابش نبرد ،
غلامان را گفت : حتما به کسی ظلم شده ؛ او را بیابید.
پس از کمی جست و جو ؛ غلامان باز گشتند و گفتند : سلطان به سلامت باشد ، دادخواهی نیافتیم .
اما سلطان را دوباره خواب نیامد ؛ پس خود برخواست و با جامه مبدل ، از قصر بیرون شد ؛
در پشت قصر خود ؛ ناله ای شنید که میگفت خدایا :
یعقوب هم اینک به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین ستم میشود ؛
سلطان گفت : چه میگویی؟
من یعقوبم و از پی تو آمده ام ؛ بگو ماجرا چیست؟

آن مرد گفت : یکی از خواص تو که نامش را نمیدانم ؛ شبها به خانه من می آید و به زور ، زن من را مورد آزار و اذیت و قرار میدهد .
سلطان گفت : اکنون کجاست؟
مرد گفت: شاید رفته باشد .
شاه گفت : هرگاه آمد ، مرا خبر کن ؛ و آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و گفت :
هر زمان این مرد ، مرا خواست ؛ به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم .

شب بعد ؛
باز همان م به خانه آن مرد بینوا رفت ؛ مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت .

یعقوب لیث سیستانی؛ با شمشیر به راه افتاد ، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید ؛
دستور داد تا چراغها و آتشدانها را خاموش کنند آنگاه ظالم را با شمشیر کشت .
پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کشته نگریست ؛
پس ؛ در دم سر به سجده نهاد ،

آنگاه صاحب خانه را گفت قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه ام .
صاحبخانه گفت : پادشاهی چون تو ؛ چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کردن؟
شاه گفت: هر چه هست ؛ بیاور .
مرد پاره ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید ؛

سلطان در جواب گفت:
آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم ؛ با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من ؛ کسی جرأت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم ؛
پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری ؛ مانع اجرای عدالت نشود ؛
چراغ که روشن شد ؛ دیدم بیگانه است ؛
پس سجده شکر گذاشتم .
اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم؛
با پروردگار خود پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو را از آن ستمگر بستانم .
اکنون از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده ام.

گر به دولت برسی ؛ مست نگردی ؛ مردی
گر به ذلت برسی ؛ پست نگردی ؛ مردی

اهل عالم همه بازیچه دست هوسند
گر تو بازیچه این دست نگردی ، مردی.




روز پدر 1395

تقدیم به تمام پدران مهربونی که در برابر
-تقاضاهای جورواجور فرزندانشان
-ندارم به لبخند حزینشان طعنه زد
-نمی توانم در نگاه غمگینشان خیمه زد
-اما، نمیتوانم هرگز بر لبشان نقش نبست .

پدر جان ، با یک دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق می گیرم و پیشانی بر خاک می گذارم و خداوند را شکر می کنم که فرزند انسان بزرگ و وارسته ای چون شما هستم. پدر جان عاشقانه دوستت دارم و بر دستانت بوسه میزنم.

 

*****************

تاریخ روز پدر 1395

- روز  پنجشنبه 2 اردیبهشت (13 رجب ) مصادف با ولادت امام علی علیه السلام و روز پدر


روز پدر روزی است برای بزرگداشت پدرها. در بسیاری کشورها روز پدر، سومین یکشنبهٔ ماه ژوئن در نظر گرفته شده‌است. در ایران پیش از انقلاب، روز 24 اسفند زادروز رضا شاه بر پایهٔ گاهشمار ایرانی روز پدر نامیده می‌شد اما پس از انقلاب اسلامی این روز به زادروز حضرت علی بن ابی‌طالب (ع) تغییر یافت.

 




 

به مناسبت ولادت حضرت علی (ع)

علی ،گره گشاترین مرد عالم

-آفتاب، روز را از لبخند دیوار کعبه آغاز می کند و ماه، از پیشانی تو نورانی می شود.
-زمان، از حرکت می ایستد، تا تاریخ، از اولین نفس های تو آغاز شود.
-هوا، با نفس های تو جریان می گیرد. آسمان، از همیشه به زمین نزدیک تر می شود. جاهلیت حجاز را موریانه ها، آرام آرام می جوند تا تاریخ، به روزهای آفتابی با تو برسد. ضلالت در پیش پای تو تمام و زندگی روشن، با اولین پلک زدن تو آغاز می شود.


- زمین، نفس کشیدن را از تو آغاز می کند. عشق، با تو قدم به خاک می گذارد تا عدالت را با تمام وجود معنا کند.مناره ها، به یمن آمدنت، یکی یکی از خاک سر بلند خواهند کرد تا سال های سال بعد از تو، منادی نامت شوند.


- با آمدنت، پرنده ها آسمان را می بینند و ماه، شب های طولانی، بیدار می ماند، تا برای خواب های کودکی ات، عاشقانه لالایی بخواند. با اعجاز می آیی تا پیام آور روزهای روشن باشی.


- نیامده، به مهمانی خداوند می روی؛ در خانه خدا به دیدار زمین می آیی. تو از تمام پدرانی که می شناسم، مهربان تری؛ این را خشت خشت خانه ات قسم خواهند خورد.


- من به تنهایی تو ایمان دارم. تویی که مۆمن ترین بنده خداوندی. لبخندهایت را به ستاره ها سپرده ای تا شب هایمان را چراغانی کنند. این ستاره های همیشه درخشان و ماه را از پیشانی ات سیراب بوسه کرده ای تا دلگرم، در شب های تارمان بتابد. ما با نام تو، برخاستن را آموختیم و با نام تو بزرگ شدیم. با نام تو، تمام گره های افتاده در زندگی مان را باز کردیم. تو آمدی تا خورشید را مهمان کوچه های شب زده بشریت کنی.


-تو آمدی تا راه های جهان به دوزخ ختم نشوند.
- از تو می گویم که شانه های جوان مردی ات، تسکین دهنده دردهای دردمندان بود؛ از تو که خرابه های محزون کوفه، طنین گام هایت را خوب می شناختند؛ همان گونه که نخل های شهر، صدای گریه هایت را

- تو آمدی تا بار امانت صدوبیست وچهار هزار پیامبر را غریبانه، در کوچه های دلتنگ کوفه به دوش بکشی و ما را به سرمنزل نجات برسانی.تو آمدی که بزرگ ترین گره گشا باشی. تو آن بزرگی که نامش، ذکر روزهای زلال کودکی مان است.

 

علی ،اقیانوس عدل
- آمدی و کعبه، لحظه های رسیدنت را در آغوش معطرش تجربه کرد. آمدی و آفتاب در تلألو چشمانت قد کشید.
- تو نخستین بشارت خداوندی پس از پیامبر؛ ادامه دهنده جاده ای که او در طول سال هایی پر مشقت، به سمت یگانه پرستی گشوده بود.زمزمه های تنهایی ات را نخلستان های کوفه به شهادت می آیند.اجاق همیشه روشن عدالتت، تا جهان باقی است، دل های آزاده بشریت را گرم خواهد کرد.


- نگاهت، تصویر مردانگی و راستی است و کلامت زندگی.
- قدم هایت، چشمان خاک را روشن می کند.
- من به تنهایی تو ایمان دارم. تویی که مۆمن ترین بنده خداوندی.لبخندهایت را به ستاره ها سپرده ای تا شب هایمان را چراغانی کنند. این ستاره های همیشه درخشان و ماه را از پیشانی ات سیراب بوسه کرده ای تا دلگرم، در شب های تارمان بتابد. ما با نام تو، برخاستن را آموختیم و با نام تو بزرگ شدیم.


- غدیر، دریایی است خروشان که از قطره قطره اش، اقیانوسی از عدل و مهربانی زاده می شود.
- نهج البلاغه ات را که می گشایم، بارانی از معرفت، سر و روی جانم را شست وشو می دهد.کمر راست می کنم و غبار هر چه جهل را از خاطرم می زدایم. رها می شوم از میله های سرد زمستان و بهار تار و پودم را در خویش می گیرد. ای عدالت گستر جاویدان !
- از تو می گویم که شانه های جوان مردی ات، تسکین دهنده دردهای دردمندان بود؛ از تو که خرابه های محزون کوفه، طنین گام هایت را خوب می شناختند؛ همان گونه که نخل های شهر، صدای گریه هایت را.

 - از تو می گویم ای نخستین ایمان آورنده! لیلة المبیت»، آوازه شجاعتت را از خاطر نخواهد برد و تاریخ عرب، روایت پهلوانی ات را. آمدی و ندای مهرورزی ات، جهان خاموشمان را به تغزل فرا خواند.

 

هم اکنون بلند شو هرکجا که هستی به مولا علی اقتدا کن و بر دستان و گونه های پدر بوسه بزن تا دنیا و آخرتت را آباد سازی           حسن نمازی بکاولی







و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده که: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمى‏رسد و جنگیدن با کافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است کسى که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ می‌گردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.

از حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) روایت شده است که: هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال، از او دور شود و هر کس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد.

و همچنین فرمود که: رجب نام نهرى است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر است. هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد.

(      از امام صادق علیه السلام) روایت است که حضرت رسول اکرم( صلى الله علیه و آله) فرمود که: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "أصب" مى‏گویند زیرا که رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مى‏شود پس بسیار بگوئید: أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ».

بابویه ابن سالم روایت کرده است که گفت: در اواخر ماه رجب که چند روز از آن مانده بود، خدمت امام صادق(علیه السلام)رسیدم. وقتی نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد فرمود که آیا در این ماه روزه گرفته‏اى؟ گفتم نه والله اى فرزند رسول خدا. فرمود که آنقدر ثواب از تو فوت شده است که قدر آن را به غیر از خدا کسى نمى‏داند به درستى که این ماهى است که خدا آن را بر ماه‌هاى دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و گرامی داشتن روزه دار را در این ماه بر خود واجب گردانیده است.

پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزه‏داران آن نائل مى‏گردم؟ فرمود: اى سالم هر کس یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر کس دو روز از آخر این ماه را روزه بگیرد از صراط به آسانى بگذرد و هر کس سه روز از آخر این ماه را روزه بگیرد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدت‌ها و هول‌هاى آن روز و برات بیزارى از آتش جهنم به او عطا کنند. و بدان که براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده که اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَکْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ .

عمال مشترک ماه مبارک رجب
اینها اعمالی است که انجام دادن آنها متعلق به همه ماه است و اختصاصى به روز معینی ندارد و آن چند مورد است :

1- در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین(علیه السلام) در حجر در غره خواندند، خوانده شود:
"یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِکُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُکَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیکَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُکَ الْوَاسِعَةُ فَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوَائِجِى لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ ."

 دعایی را که از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، خوانده شود:1-
خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَکَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِکَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُکَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَ فَضْلُکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُکَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ وَ حِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِى اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَلا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِى یَوْمَ الدِّینِ

- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که در ماه رجب این خوانده شود:2-
اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ صَبْرَ الشَّاکِرِینَ لَکَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْکَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَکَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِىُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُکَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ أَنْتَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاکَ عَلَى فَقْرِى وَ بِحِلْمِکَ عَلَى جَهْلِى وَ بِقُوَّتِکَ عَلَى ضَعْفِى یَا قَوِىُّ یَا عَزِیزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اکْفِنِى مَا أَهَمَّنِى مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ

قابل توجه است که ادعیه دیگری نیز برای این ماه عزیز ذکر شده است که می‌توانید به مفاتیح الجنان مبحث اعمال ماه رجب رجوع نمایید .

 از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت شده که: هر کس در ماه رجب صد مرتبه بگوید:3-

أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالى براى او به رحمت و مغفرت و کسى که چهار صد مرتبه بگوید بنویسد براى او اجر صد شهید عطا فرماید.

 4-از نبی مکرم اسلام روایت است: کسى که در ماه رجب هزار مرتبه "لا إِلَهَ إِلا اللهُ" بگوید خداوند عز و جل براى او صد هزار حسنه عطا کند و براى او صد شهر در بهشت بنا فرماید  روایت است کسى که در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید:




5-

"أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ" و پس از اتمام ذکر، دست‌ها را بلند کند و بگوید: "اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى وَ تُبْ عَلَىَّ" اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضى باشد و به برکت ماه رجب، آتش او را مس نکند .

  در کل این ماه هزار مرتبه ذکر:6-

أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ " گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد .

 7-سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فضیلت بسیاری براى خواندن سوره قل هو الله أحد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود. و نیز روایت کرده که هر کس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله أحد را بخواند براى او در قیامت نورى شود که او را به بهشت بکشاند.

8-سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت کرده که: هر کس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و آیة الکرسى هفت مرتبه و قل هو الله أحد پنج مرتبه بخواند، و سپس ده مرتبه بگوید: أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» حق تعالى براى او از روزى که این نماز را گزارده تا روزى که بمیرد هر روز هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیه‌ای که خوانده شهرى در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفى قصرى در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضى شود .

9-سه روز از این ماه را که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه گرفته شود. زیرا که روایت شده هر کس در یکى از ماه‌هاى حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالى براى او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد.

 10-از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است که: هر کس در یک شب از شب‌هاى ماه رجب ده رکعت نماز به این نحو که در هر رکعت حمد و قل یا ایها الکافرون یک مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او را می‌آمرزد.

اعمال شب و روز اول ماه رجب
شب اول
این شب، شب شریفى است و در آن چند عمل وارد شده است .

- وقتی هلال ماه دیده شد فرد بگوید:1-
اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلامَةِ وَ الْإِسْلامِ رَبِّى وَ رَبُّکَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ.
و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است که چون هلال رجب را مى‏دید مى‏گفت: اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِى رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَى الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ.

- غسل.2-
حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فرموده‌اند: هر کس ماه رجب را درک کند و اول و وسط و آخر آن ماه را غسل نماید، از گناهان خود پاک می‌شود مانند روزى که از مادر متولد شده است.

- زیارت امام حسین علیه السلام .3-
- 4-بعد از نماز مغرب بیست رکعت، یعنی 10 تا دو رکعتی نماز گزارده شود. تا خود، اهل، مال و اولادش محفوظ بماند و از عذاب قبر در پناه باشد.

- بعد از نماز عشاء دو رکعت نماز گزارده شود بدین نحو:5-
در رکعت اول حمد و ألم نشرح یک مرتبه و توحید سه مرتبه و در رکعت دوم حمد و ألم نشرح و توحید و معوذتین خوانده شود و پس از سلام، سى مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سى مرتبه صلوات بفرستد تا حق تعالى گناهان او را بیامرزد مانند روزى که از مادر متولد شده است.

روز اول رجب
این روز، روز شریفى است و برای آن چند عمل ذکر شده است:

از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که: هر کس امام حسین (علیه السلام) را در روز اول رجب زیارت کند، خداوند او را بیامرزد. البته قابل ذکر است که زیارت از راه دور هم مورد قبول است ان شاء الله.

 



روز مادر 1395

مادر عزیزم ،وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد.

 

تاریخ روز مادر (تاریخ روز زن)

11 فروردین ( بیستم جمادی الثانی ) ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر ( روز زن ) بر تمامی مادران عزیز بکاولی  مبارک باد.

 

بیستم جمادی الثانی هر سال، روزی پر از خاطره و معنویت است؛ خاطراتی شیرین از مادران مهربان،فرزندان با محبت و همسران با وفا ؛ این روز به یُمن ِ زاد روز بانوی نمونه اسلام، فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) ، روز مادر نام گرفته است ؛ بانویی که گل سرسبد تمام بانوان عالم است؛ تنها زنی که پدرش معصوم ، شوهرش معصوم و خودش نیز معصوم بوده و پیامبر گرامی اسلام (ص) به او لقب " اُم ابیها "  داده است،یعنی زنی که برای پدرش همچون مادر بود.


زندگی و سیره ی حضرت زهرا( س) به قدری آموزنده و جذاب است که هر زن آزاده ای در جهان او را چونان قدیسه ای تحسین می کند؛ زنی که تولدش از دامن خدیجه کبری ، همسر پیامبر گرامی اسلام (ص) و در کانون نخستین خانواده اسلامی با نغمه های آسمانی و تسبیح قدسیان همراه شد و شب میلادش را عرشیان به بانگ تکبیر و تسبیح جشن گرفتند و خداوند لقب کوثر به او عطا کرد؛ زیرا وی سرچشمه ی تمام خوبی های جهان است.


روز زن و روز مادر نام گرفت؛"اگر روزی باید روز زن یا روز مادر باشد،چه روزی والاتر و افتخارآمیزتر از روز ولادت با سعادت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست؛زنی که افتخار خاندان وحی است و چون خورشیدی بر تارک اسلام عزیز می درخشد."

امروز  روز مادر است! روز زن
 مادر! چه کلمه سهل و ممتنعی. چه کلمه مقدسی و چه مفهوم زیبایی! جالب است که زبانهای مختلف برای مفهوم مادر کلماتی در همین حدود دارند. مادر - مامان - مام - ام و. برای گفتن آن لب حالت خاصی می گیرد! اوج احساس و عاطفه! اوج دوستی و محبت.


خدای من! مادر، اسطوره ای مقدس است در زندگی انسان. بزرگ و بلند. شاید نیمی از انسانها مادر شوند اما بازهم مادر بودن و مادری کردن مفهومی مقدس است.

 

از لحاظ جامعه شناسی، مادر نوعی نقش اجتماعی است. نقشی که معلوم نیست اکتسابی است یا ذاتی! فرزند بودن و دختر بودن نوعی نقش اجتماعی است با کارکردها و وظایف اجتماعی خاص خود که ذاتی است و هیچ کس نقشی در آن ندارد. اما شغل هر فرد، نقش اکتسابی اوست.


در این میان معلوم نیست مادر بودن نقش ذاتی است یا اکتسابی. شاید اکتسابی بودنش بچربد، اما شرایط اجتماعی و فیزیولوژیکی هر زنی را به مادر بودن و هر مردی را به پدر بودن می کشاند. نمی دانم به هرحال مادر و مادری به نظر من در حیطه تحلیل های جامعه شناختی نمی گنجد. نمی توانیم آن را تنها به عنوان یک فرد با نقشی خاص در نظر بگیریم.

 

مادر و فرزند رابطه ای متقابل و حیاتی دارند که بدون آن قوام جامعه شک برانگیز است! تجربه نیز نشان داده اقداماتی در مسیر کمونیستی کردن جوامع و دور کردن آنان از خانواده و زندگی خانوادگی، و به سر کار بردن مادران تبعات و نتایج غیر قابل باور و نامطلوبی به دنبال دارد. کیبوتص ها در اسرائیل و شوروی و. که در همین راستا آغاز به کار کردند، همگی طعم شکست را چشیدند.


لذا ما نیز مانند اکثر فرهنگ های دنیا مادر را می ستاییم و او را پاس می داریم. با اینکه در تمام جهان روز دیگری به این عنوان یعنی روز مادرشناخته میشود و گرامی داشته میشود. اما ما ایرانیان و شیعیان به احترام مادری بزرگ و مقدس که البته کمتر میشاسیمش و فقط از درد سینه او مطلعیم نه افکار و عقاید و رفتارش! روز ولادت او راگرامی می داریم، روز ولادت دختر نبی اکرم و همسرعلی مرتضی، مادر حسنین و زینب کبرا، حضرت فاطمه زهرا (س) .

عزیزان و جوانان ،خواهران و برادران دوست داشتنی روستای بکاول به همه ی شما صمیمانه توصیه می کنم که قدر پدر و مادرهایتان را بدانید.  و هر کز به آنها بی احترامی نکنید                                                                                                                                                                                 

همین امروز بروید و بر دستان     مادرتان    بوسه ای عاشقانه بزنید.                     

                                                                                            (حسن نمازی بکاولی )

 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_


با گذشت چندین سال از آن دوران هنوز نیز خاطرات شیرین و فراموش نشدنی از شنیدن قصه های مادر بزرگ در شب یلدا ، پریدن از روی آتش در چهارشنبه سوری و چیدن سفره ی هفت سین و شروع دید و بازدید ها در عید باستانی نوروز را درذهن خویش داریم .

هنوز هم اینگونه مناسبت ها برایمان جذاب هستند ولی هر سالی که از عمرمان سپری می شود به علت ماشینی شدن زندگی و مهمتر از همه جایگزین شدن بعضی فرهنگ ها و آداب و رسوم غیر خودی و تقلیدی از بیگانگان مشکلات عدیده ی زندگیها  ، کم شدن محبتها  از شدت آن حال وهوا و شور و شوق وصف ناپذیر دوران کودکی و نوجوانی در این مناسبت ها هم کاسته می شود.

از سویی معصومیت کودکانه به عنوان مهمترین عامل در ایجاد شور و شوق به مناسبت فرا رسیدن اینگونه مناسبت ها در میان کودکان و نوجوانان است چرا که کودکان در دنیای ساده و به دور از هرگونه دو رنگی و ریا روزگار سپری می کنند و به این مراسم ها و مناسبت ها فقط از جنبه ی عاطفی آن می نگرند.

این مراسم ها به مرور به عنوان قسمت جدانشدنی از زندگی اجتماعی بشر در آمده اند و برای او از ارزش معنوی بسیار زیادی برخوردار هستند.

 در تقویم سرزمین باستانی ایران به لحاظ پیشینه ی غنی مذهبی و تاریخی آن از قرن ها قبل آداب و رسوم ، آیین ها و مراسم هایی گنجانده شده اند که همه ساله به شکل با شکوه توسط ساکنان این دیار با برپایی مراسم ها و مجالس گوناگون برگزار می شوند

چنین مراسم هایی به عنوان یکی از روزهای ماندگار در زندگی مردم کارکردهای گوناگونی دارند و همواره به شکل خاطرات شیرین در دفتر زندگی مردم این سرزمین ثبت می شوند.

آیین ها و سنن ویژه ی عید نوروز که تا سال های نه چندان دور صفا بخش زندگی و تقویت کننده ی عواطف انسانی مردم دیار کهن و افسانه ای روستای بکاول در همهمه ی ماشینی و پیچیده شدن زندگی سال به سال کم رنگ تر می شوند.

مردمان خونگرم روستای بکاول از دیرباز با برگزاری آیین های ویژه ای که ریشه در افکار پسندیده آنان دارد ، عید باستانی نوروز را گرامی می دارند.

هنوز یادم نمی رود که پس از گردش سال نو اولین کسی بودم که به خانه ی عمو محمد و دایی کربلایی ایوبم می رفتم و آنها با دادن چند عدد گردو و تخم مرغ به عنوان عیدی سال نو را به من تبریک می گفتند

چقدر لذت بخش بود  ادامه دارد








,[categoriy]

آکاایران: بدن بعد از مرگ چگونه خواهد شد؟

آکاایران: در حالی که بسیاری از ما دوست نداریم بدانیم برای بدن ما پس از مرگ چه اتفاق می افتداما دانشمندان پزشکی قانونی و محققان این موضوع را بسیار جذاب می دانند به طوری که آنها جزئیات این روند طبیعی را بادقت ثبت کرده اند.

به گزارش آکاایران: معمولا مرگ با توقف عملکرد قلب شروع می شود زمانی که این عضو حیاتی می میرد تنفس فرد به زودی متوقف می شود و عملکرد مغز شما به دلیل کمبود خون و اکسیژن از کار می افتد.

با این حال، حقیقت امر این است که همه اعضای بدن شما به طور ناگهانی پس از مرگ نمی میرند بلکه قسمت های مختلف بدنتان درزمان های متفاوتی می میرند و زمان مرگ دیگر اعضای بدن شما به شرایط جسمانی شما هم وابسته است.

آنچه مسلم است این است که پس ازتوقف قلب ، جریان خون شما به طور کامل قطع می شود و بدن شما به رنگ بنفش و صورتی در می آید و بدن شروع به سرد شدن می کند . ساعت به ساعت پس از مرگ درجه حرارت بدن شما 1.5 درجه فارنهایت کاهش می یابد تا زمانی که دمای بدنتان به دمای محیط برسد.در این زمان به بدن نعش” گفته می شود. پس از دو تا شش ساعت پس از مرگ بدن کاملا سرد و سفت می شود. همان زمان با سرد شدن و قطع جریان خون، سلول های بدن اکسیژن خود را از دست می دهند وکم کم همه ی سلول ها می میرند.

دانشمندان امروزه معتقدند سلول های مغز بلافاصله پس از مرگ متلاشی نمی شوند بلکه ساعت ها پس از مرگ طول می کشد تا نرون های مغز از بین رفته و در نهایت مغز به طور کامل بمیرد.

فرآیند نابودی جسد مرحله به مرحله پیش می رود و زمانی که سلول های بدن می میرند سلول ها آنزیم های خود را آزاد می کنند که باعث می شود باکتری ها و قارچ ها جذب بدن شوند و شروع به تجزیه گوشت و اندام های نرم بدن کنند.

پس از تجزیه بخش های نرم بدن نوبت به تجزیه اسکلت استخوانی بدن می رسد که سال های بسیاری طول می کشد تا تجزیه شود و به طور حدودی پس از 50 سال پس از مرگ استخوان ها نیز ناپدید می شوند.

مو و ناخن

افسانه ای در بسیاری از مردم کشورهای دنیا رایج است که مو و ناخن پس از مرگ به رشد خود ادامه می دهند در حالی که این درست نیست این موضوع در اغلب مردم باعث ترس بسیاری شده است. در واقع حقیقت آن است که با قطع جریان خون، پوست رطوبت خود را از دست می دهد. این کمبود رطوبت باعث می شود پوست شروع به چروکیده شدن کند در مورد مو و ناخن نیز همین مورد صادق است وفولیکول های مو و سلول های ناخن همینطور از بین می روند .

عضلات حرکتی

بافت های عضلانی بدن پس از مدت کوتاهی پس از مرگ هنوز زنده هستند عضلات که جزیی از بافت های بدن هستند در زمانی که می میرند باعث ایجاد عکس العمل های ناگهانی در آن عضله می شوند . بسیاری از پزشکان و پرستاران گزارش کرده اند رفلکس هایی مانند پریدن عضلات چشم و اسپاسم ماهیچه ها از بدن فرد مرده دیده اند بنابر تحقیقات این واکنش ها تا 12 ساعت پس از اینکه یک جسم می میرد ادامه دارد.

ادارر و مدفوع پس از مرگ

به دلیل آنکه عضلات پس از مرگ و بخشی از مغز که کنترل عضلات را به عهده دارد از کار می افتند به همین دلیل کنترل ادار ومدفوع نیز دیگر به دست مغز نیست وبه همین دلیل در برخی از اجساد پس از مرگ ادرار و مدفوع دیده می شود پس از مرگ حتی به دلیل از کار افتادن عضلات روده ممکن است گازهای روده نیز از بدن خارج شود.

سلول های پوست

با توجه به زمان های متفاوت مرگ اعضای بدن، سلول های پوست مدت طولانی تری پس از مرگ زنده می مانند زنده ماندن پوست به محیط مرگ نیز وابسته است زیرا سلول های پوست از راه اسمز می توانند مواد محیط را جذب کنند اما در حالت عادی روزها طول می کشد تا پوست از بین برود.

مرده حرف می زند

گاهی اوقات صداهایی ترسناک از بدن مرده ها شنیده می شود. بسیاری از پرستاران و مسئولین بیمارستان ها و آسایشگاه ها گزارش کرده اند که پس از مرگ یک فرد ناله،صدای تنفس و حتی حرف هایی را از مرده شنیده اند و در برخی موارد پرستاران به پزشکان اعلام کرده اند که فرد دوباره نفس می کشد اما حقیقت این است که عضلات تارهای صوتی بدن پس از مرگ سفت می شوند به همین دلیل این صداها از جسد شنیده می شود.

تولد در تابوت

اتفاقی بسیار ترسناک نیز ممکن است در موارد بسیار نادری رخ دهد و آن تولد از بدن یک انسان مرده است. در دو دهه گذشته دو مورد عجیب و غریب از زایمان پس مرگ ثبت شده است که در حقیقت جزییات آن این است که جنین مرده به دلیل فشار گازهای شکمی بدن مرده و به دلیل از کار افتادن عضلات از بدن مرده خارج شده است که اولین بار پزشکان آلمانی با این موضوع برخورد داشتند.

اولین بار در سال 2005 در هامبورگ جسد یک معتاد 34 ساله را که در ماه هشتم بارداری بود در آپارتمان پیدا کردند که سر جنین تا حدی بیرون زده بود پس از کالبد شکافی مشخص شد هیچ نشانه ای از خشونت های خارجی قبل از مرگ ویا هیچ نشانه ای از زایمان یا سقط اختیاری وجود نداشته است هر چند که این یک تولد موجود زنده نبوده است.

در سال 2007 مورد دیگری نیز گزارش داده شد که یک زن 23 ساله هندی که بیش از هشت ماه از بارداری او گذشته بود خود را حلق آویزکرده بود و بدن نوزاد زنده او بر روی زمین افتاده بود و هنوز بند ناف نوزاد به بدن مادر متصل بود که دانشمندان به این موضوع اکستروژن جنین پس از مرگ” می گویند.




معجون آرامش


روزی انوشیروان بر بزرگمهر خشم گرفت و در خانه ای تاریک به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر بستند.چون روزی چند بر این حال بود،کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند. آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان.بدو گفتند:در این تنگی و سختی تو را آسوده دل می بینم!


گفت:معجونی ساخته ام از شش جزئ و به کار می برم و چنین که می بینید مرا نیکو می دارد.

گفتند:.

آن معجون را شرح بازگوی که ما را نیز هنگام گرفتاری به کار آید

گفت:آری جزئ نخست اعتماد بر خدای است ،عزوجل،دوم آنچه مقدر است بودنی است،سوم شکیبایی برای گرفتار بهترین چیزهاست.چهارم اگر صبر نکنم چه کنم،پس نفس خویش را به جزع و زاری بیش نیازارم،پنجم آنکه شاید حالی سخت تر از این رخ دهد.ششم آنکه از این ساعت تا ساعت دیگر امید گشایش باشد چون این سخنان به کسری رسید او را آزاد کرد و گرامی داشت.        حسن نمازی بکاولی


دکتر ملک حسین دلاور (کاندیدای دوره دهم مجلس شورای اسلامی) از روستای فرهیخته گان بکاول


هم ولایتیهای عزیز و ارجمند روستای بکاول

با سلام و عرض ادب   حال که خداوند متعال یاری نموده و و روستازاده ای دانشمند جسارت و شجاعت به خرج داده و  همچون فامیلش که دلاور است یقینا خودش نیز دلاور ، مدیر و مدبر هست و خواهد بود  و برای تصدی پست نمایندگی مجلس شورا ی اسلامی شهرستانهای تربت حیدریه ؛ مه ولات و زاوه با

شعار آمید ، تلاش ، توکل پا در رکاب گذاشته تا شاید بتواند گامی مثبت در جهت پیشرفت شهرستان در تمامی زمینه های علمی ، اقتصادی ، فرهنگی و .بردارد .

بر همه ی ما و شما لازم و موم است که با تمام توان و انرژی در جهت تحقق اهداف او و پیروزی در این انتخابات که میدان مبارزه ای بس عظیم و طاقت فرساست وی را یاری دهیم تا افتخاری دیگر و برگ زرینی برای این روستای کوچک به ارمغان آورد  .

زندگی دکتر دلاور :

دکتر ملک حسین دلاور روستازاده ای دانشمند و سخت کوشا ودرد اشنا با اقشار متوسط جامعه در روستای بکاول همجوار با روستای کامه از بخش مرکزی تربت حیدریه پا به عرصه ی وجود گذاشت .

با تلاش و پشتکار وصف ناپذیر مدارج عالی را طی نمود و باعث افتخار من و شما شد.

سوابق تحصیلی و اجرایی

دکترای کشاورزی از دانشگاه فردوسی مشهد ، مدرس دانشگاه آزاد اسلامی ، پیام نور و دانشگاه جامع علمی و کاربردی ،

تسلط به زبان انگلیسی و دارای مدرک مدیریت DBA.MBA

ارائه چندین مقاله علمی و پژوهشی و ISLدر داخل و خارج کشور

مشاور و مدرس کمیته امداد امام خمینی

مشاور و مدرس اتحادیه کشاورزان و دامداران

مشاور سازمان و ادارات جهاد کشاورزی

سخنران چندین همایش علمی

مدیر عامل شرکت کشت و صنعت فدک قدر خراسان

انجام ده ها طرح علمی پژوهشی در زمینه کشاورزی و دامپروری

مشاوره چند کارخانه تولیدی در سطح استان  ده ها طرح دیگر در سطح استان

وی اهداف و برنامه های بسیار جالب و مدرنی در زمینه های کشاورزی ، بخش صنعت ، معدن و اشتغال ، و در زمینه ی رفاهی و اقتصادی همشهریان عزیز و گرامی شهرستان و روستاها و بخشها دارد که در صورت توفیق در این امر مهم با توجه به لیاقت و شایستگی که در وی سراغ دارم می تواند در آینده مثمر ثمر باشد .

پس بیایید دست در دست هم دهیم و با تمام وجود به هر صورت ممکن که می توانیم ایشان را یاری نماییم .

از تمامی شما عزیزان که در راه پیروزی وی هرچند قدم کوچکی بر دارید ممنون و سپاسگزارم .

به امید پیروزی و شرکت منسجم در روز هفتم اسفند ماه و جشن پیروزی در روز هشتم اسفند ماه در روستای بکاول

موفق و پیروز باشید.                        (  حسن نمازی بکاولی)





شهادت حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله ) بر همه ی بکاولیهای عزیز تسلیت باد


 

 

 

خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه ی بزرگ است
دیدم که فاطمه نیست
خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است

دیدم که فاطمه نیست

خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است
دیدم که فاطمه نیست
خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است
دیدم که فاطمه نیست
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است
باز دیدم که فاطمه نیست.نه، این ها همه هست واین همه فاطمه نیست
فاطمه، فاطمه است
شهادت حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله ) بر همه ی بکاولیهای عزیز تسلیت باد(حسن نمازی)


تبلیغات

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آنفولانزا و آلودگی هوا ویژگی های فسفرپلیت نسبت به سایر روش های نوین خیریه محمد حسین رضوی دبیرستان دخترانه متوسطه دوره اول پرویت اعتصامی و کاردانش تلاش نردبان پوکر فیس بیان فشن شو خاطراتِـ پرتو نمونه سوالات پیام نور تابستان 98 دانلود کتاب تفسیر موضوعی قرآن مکارم شیرازی